رهپویان راه حق

دانش آموخته سطح2- کارشناس ارشد شیعه شناسی (گرایش کلام)

علم فرقه شناسی اسلامی

ارسال شده در 26 دی 1395 توسط فاطمه خلف در فرقه شناسی

اشاره
دگرگونى اندیشه ها و عقاید لازمه قوه تفکر انسان است، و آنجا که محور معینى وجود نداشته باشد، این دگرگونى ممکن است تا بى نهایت ادامه پیدا کند، به گونه اى که با تولد هر فرد انسانى، باید منتظر ظهور عقیده اى تازه باشیم. اما ظهور ادیان، مذاهب و مکاتب مختلف، افکار بشرى را حول محورهاى خاصى به گردش در آورده اند و از پراکندگى بیش از حد جلوگیرى کرده اند. در این میان پیدایش اسلام به عنوان دین خاتم نقطه عطفى در تاریخ فکر بشرى به وجود آورد، زیرا پیام نوید بخش خاتمیت این بود که کاروان خرد و فکر بشرى به قدرى رشد یافته که مى تواند در چارچوب این دین کامل و بدون نیاز به ظهور دین جدیدى به سر منزل مقصود برسد. شاید اگر این دین در مسیر اصلى اش قرار مى گرفت، مى توانست با کمترین اختلافات دینى، بشر را به سعادت رهنمون شود. اما هنوز چند دهه از پیدایش دین اسلام نگذشته بود که هم چون سایر ادیان اختلافات درون دینى در آن آغاز شد و به مرور زمان این اختلافات تحت تأثیر عوامل مختلف فکرى، فرهنگى، سیاسى، اقتصادى، اقلیمى قرار گرفت، به گونه اى که تنها پس از گذشت سه قرن، در اوایل قرن چهارم، هر ناظر و محقق بیرونى را براى یافتن حق و حقیقت از میان آن همه مسلک، مذهب و نحله منتسب به اسلام، دچار تحیر و سرگردانى مى کرد. از این رو نیاز به تدوین علمى که در آن عقاید و آراى گروه هاى مختلف منتسب به اسلام بیان شده باشد، بیش از پیش احساس شد، تا پژوهشگر و منتقد بتواند با مطالعه آن علم، از آراى فرقه هاى مختلف آگاهى یابد و سپس با سه مقیاس کتاب و سنت و عقل آنها را در بوته آزمایش گذارد و سره را از ناسره باز شناسد. اگر چه بذر این علم در قرن سوم افشانده شد، رشد آن از قرن چهارم آغاز شد، اما پیشرفت آن به قدرى نامتوازن و بدون تکیه بر مبانى معقول صورت گرفت که پس از گذشت چند قرن به رکود گرایید و سرانجام به شبه مرده اى تبدیل گشت. در این نوشته، ضمن ارائه کلیاتى درباره علم فرقه شناسى اسلامى، که بخشى از علم ملل و نحل است، به بررسى علل این رکود و ارائه راه حل هایى براى رفع آن نقایص و راهکارهایى براى پدید آوردن علم فرقه شناسى مطلوب پرداخته شده است.

تعریف علم فرقه شناسى اسلامى
در کتب رایج ملل و نحل تعریف مشخصى از فرقه شناسى اسلامى بیان نشده است، اما با توجه به کتاب هایى که در این علم نوشته شده و نیز با توجه به نام آن، مى توان آن را چنین تعریف کرد که، فرقه شناسى اسلامى علمى است که متکفل بیان عقاید کلامى خاص فرقه هایى است که از اسلام نشأت گرفته اند. این علم تنها درصدد بیان آراء و عقاید فرقه ها است، نه نقد و بررسى و رد آن ها. این اصل در برخى از منابع اولیه این علم رعایت شده است، اما در بسیارى از کتب دیگر، مؤلفان درصدد اثبات عقیده خود و رد عقاید فرقه هاى مخالف برآمده اند، و در برخى از این کتب، همانند الفصل، در این زمینه چنان زیاده روى شده است که مى توان در حقیقت آنها را از کتب مربوط به این علم خارج کرد و در زمره کتاب هاى کلامى به شمار آورد. از اینجا این نکته روشن مى شود که کلمه، بیان، در تعریف فوق، در حقیقت علم کلام را از دایره این علم خارج کرده است، زیرا متکلمان برخلاف نویسندگان این علم، درصدد اثبات عقیده خود و رد عقاید دیگران اند. در این علم فقط موارد اختلاف در عقاید کلامى فرقه ها مطرح مى شود و اختلافات سیاسى، فقهى، تاریخى، حدیثى و عقیدتى جایى در آن ندارد. فرقه شناسى اسلامى فقط به گروه هایى مى پردازد که در بسترى اسلامى به وجود آمده اند، که شامل سه دسته مى شوند:
1. گروه هایى که سه اصل کلامى توحید، نبوت و معاد را پذیرفته اند، و به عبارت دیگر گروه هایى که طبق مبانى اسلامى مى توان آن ها را مسلمان دانست.
2. گروه هایى که به این اصول یا بعضى از آن ها خدشه وارد کرده اند و طبق اصول و مبانى اسلامى و نیز نظر بیشتر مسلمانان از حوزه مسلمانى خارج شده اند، اما خودشان را مسلمان مى دانند، همانند گروه هاى مختلف غلات که با وجود خدشه وارد کردن به الوهیت و نبوت و یا حتى معاد، باز استناد به آیات قرآن مى کنند.
3. گروه هایى که این اصول و یا برخى از آنها را نپذیرفته اند و خود را نیز مسلمان نمى دانند، مانند بعضى از گروه هاى بهائیت که دین خود را ناسخ دین اسلام مى دانند، اما به هر حال در بسترى اسلامى و با تأثیر پذیرى از عقاید اسلامى، عقاید خود را مطرح مى کنند.

فواید علم فرقه شناسى اسلامى
مهم ترین فایده این علم، که در حقیقت کار متکلمان اسلامى را آسان مى کند، آگاهى از عقاید کلامى گروه هاى مختلف اسلامى است که در پرتو آن مى توان با نقد و بررسى میزان تأثیر متقابل گروه هاى مختلف را نیز دریافت. هم چنین با جمع آمدن عقاید همه گروه هاى اسلامى در یک علم مى توان همه آنها را با مبانى اصیل اسلامى یعنى کتاب و سنت و عقل سنجید و گامى در راه شناخت عقاید صحیح اسلامى و یا حتى فرقه ناجیه، البته اگر معتقد به وجود تنها یک فرقه ناجیه باشیم، برداشت. فایده دیگر این علم، که مى تواند در علم الحدیث ما را یارى کند، آگاهى تفصیلى از ماهیت فرقه هاى مختلف همانند قدریه، جبریه، مجسمه، مشبهة، معتزله، غلات، خوارج، حروریه، زیدیه و نیز عقاید مختلف آنان هم چون جبر، تفویض، استطاعت، تناسخ و حلول است. نام این گروه ها و عقاید آنان در احادیث شیعه و سنى به کار رفته است و با کمک این علم مى توانیم فهم دقیق ترى از این گونه روایات پیدا کنیم. هم چنین این علم مى تواند به گونه اى دیگر مورخ و تحلیل گر تاریخ اسلام را یارى کند، چرا که هنگام بررسى جریان هاى تاریخ اسلام به نام بعضى از فرقه ها یا رهبران آنها برخورد مى کنیم که شناخت آنان و عقایدشان مى تواند در فهم بهتر این گونه جریان ها مفید افتد. عالم رجالى نیز مى تواند به گونه اى دیگر از این علم بهره گیرد، بدین ترتیب که با شناخت صحیح عقاید گروه هاى مختلف مى تواند دقیق تر درباره افراد منسوب به آن گروه ها، که در سلسله سند احادیث واقع شده اند، داورى کند. از رهگذر این فایده، فقیه نیز مى تواند هنگام دقت در سلسله سند روایات فقهى، طبق مبناى خود از آن بهره گیرد.

جایگاه علم فرقه شناسى اسلامى
در بعضى از نوشته ها از ارتباط نزدیک علم ملل و نحل، به طور کلى، با علم کلام سخن به میان آمده است، که لازمه آن، ارتباط بین علم فرقه شناسى اسلامى و علم کلام نیز است. نویسنده بحوث فى الملل والنحل این ارتباط را از نوع ارتباط تاریخ یک علم با خود آن علم دانسته و ارتباط تاریخ فلسفه با علم فلسفه را مثال زده است، و آن گاه در مقام توضیح دیدگاه خود چنین آورده است، علم کلام از مسائل عقیدتى مربوط به مبدأ و معاد بحث مى کند و به اثبات یک نظر و رد نظرهاى مخالف توجه دارد، اما علم ملل و نحل موضوعات کلامى را از دیدگاه گروه هاى مختلف مطرح مى کند، بدون آنکه خود قضاوتى در رد یا اثبات آنها داشته باشد. در مقام بررسى این دیدگاه تذکر یک نکته لازم است، فرض مى کنیم که این علم به منزله تاریخ علم کلام است، اما این سخن به معناى آلى بودن این علم نسبت به کلام نیست، زیرا علوم آلى علومى اند که تنها به منظور استفاده در علم دیگرى پى ریزى شده اند، همانند علم اصول فقه که قواعد و مسائل آن در علم فقه کاربرد دارد. این گونه علوم، اگرچه از جهت رتبه در مرتبه پایین ترى از علوم استدلالى مقصد قرار دارند، از جهت تعلیم و آموزش باید قبل از آن علوم فرا گرفته شوند. اما علومى همانند تاریخ یک علم یا فلسفه آن، اگر چه از جهت نظارت به مسائل و بیان تاریخچه و موضوعات آن علم و یا به دست آوردن قواعد کلى از مسائل آن تا حدى شبیه علوم آلى اند، از دو جهت دیگر با آنها تفاوت دارند:
1. در تعریف این علوم، علم مقصد با قید علم بودن اخذ شده است، براى مثال، مى گویند تاریخ علم فلسفه عبارت است از، بیان تاریخچه نظرات فلسفى مطرح شده در علم فلسفه، و یا فلسفه تاریخ عبارت است از استنتاج قواعد کلى از علم تاریخ. اما در هیچ یک از تعاریف علم اصول فقه، علم فقه در داخل تعریف نیامده است.
2. این گونه علوم از جهت تعلیم بر فراگرفتن مسائل کلى علوم مقصد متأخرند و لذا آنها را معرفت هاى درجه دوم مى نامند. از اینجا این نکته به دست مى آید که علم فرقه شناسى اسلامى را نمى توان از نوع علوم آلى دانست و نه از نوع معرفت هاى درجه دوم، زیرا نه به منظور استفاده در علم دیگرى همانند کلام پى ریزى شده است و نه در تعریف آن، علم کلام اخذ گردیده است. اگر چه از مطالعه این علم مى توان به تاریخچه اى از عقاید کلامى مسلمانان در طول تاریخ اسلام دست یافت، اما چنان که گفته شد، این تنها یک فایده از فواید گوناگون این علم است، از این رو مى توانیم علم فرقه شناسى اسلامى را علمى مستقل و نه آلى و نه معرفت درجه دوم بدانیم.

تعریف اصطلاحات
در اینجا به تعریف برخى از اصطلاحات کلیدى این علم مى پردازیم و در پایان حدیث تفرقه را که کاربرد فراوانى در این علم دارد، توضیح مى دهیم.

ملل
این کلمه جمع ملت است و پانزده بار در قرآن کریم به کار رفته است. با توجه به کاربرد این کلمه در مى یابیم که معناى صحیح آن، که قدر جامع همه موارد است، طریقت و سنت است، چنان که در برخى از کتب لغت عرب نیز آمده است، و برخلاف بیان برخى از کتاب ها، تنها به معناى طریقت انبیاء به طور مطلق یا انبیاى صاحب شرایع نیست، زیرا در قرآن به مواردى برخورد مى کنیم که این کلمه درباره ی طریقت اقوام غیر متدین نیز استعمال شده است، چنان که از قول حضرت یوسف (ع) چنین آمده است: انى ترکت ملة قوم لایؤمنون بالله. از اینجا روشن مى شود که استعمال ملت در فرقه نیز از نظر لغت و قرآن جایز است. هم چنین در حدیثى از پیامبر اکرم (ص) کلمه ملت در مورد گروه هاى درون دینى به کار رفته است: «ان هم بنى اسرائیل تفرقوا على اثنین وسبعین ملة وستفترق امتى على ثلاث وسبعین ملة»، بنى اسرائیل به هفتاد و دو ملت تقسیم شدند و امت من به هفتاد و سه ملت متفرق خواهند شد. این کلمه در اصطلاح علم ملل و نحل مترادف کلمه دیانات استعمال شده است ون از مثال هایى که زده مى شود روشن مى شود که منظور ادیان آسمانى مانند مسیحیت، یهودیت و مجوسیت است.

نحل
این کلمه جمع نحله است که در قرآن به معناى عطیه و بخشش به کار رفته است. کتب لغت معانى هدیه بدون عوض یا «مطلق هدیه» را براى آن ذکر کرده اند. این کلمه وقتى به صورت انتحال و تنحل در مى آید، به معناى ادعاى دروغین یا بدون دلیل است. در روایات نیز به همین معنا به کار رفته است. این کلمه در اصطلاح این علم معادل کلمه آراء و اهواء، و در مقابل کلمه دیانات به کار رفته است، و مى توان آن را مترادف مکتب هاى غیرآسمانى دانست، چنان که مثال زدن به فیلسوفان، دهریه، صابئین، ستاره پرستان، بت پرستان و برهمنان این معنا را روشن تر مى سازد. شاید مناسبت آن، چنین باشد که در نظر عالمان این علم، صاحبان این مکاتب در حقایقى که ادعا مى کنند بر صواب نیستند.

فرقه
این کلمه از لغت فرق به معناى جدا شدن گرفته شده و به گروهى گفته مى شود که خود را از عامه مردم جدا کرده اند. در اصطلاح قرآن به جمعیت اى اطلاق شده که تعداد افرادش بیش از طایفه است، «فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فى الدین»؛ «پس چرا از هر فرقه‏ اى از آنان دسته‏ اى كوچ نمى‏ كنند تا دسته‏ اى بمانند و در دين آگاهى پيدا كنند»، (توبه/122). درلغت و نیز درقرآن، درکاربرد این کلمه مفهوم گروه لحاظ نشده است. در اصطلاح ملل و نحل فرقه به گروهى با عقاید کلامى خاص گفته مى شود. به نظر مى رسد این معناى خاص فرقه از حدیث معروف تفرقه گرفته شده باشد که در آن پیامبر اکرم (ص) خبر از پراکنده شدن امت خود به هفتاد و سه فرقه مى دهند. روشن شد که این کلمه در اصطلاح علم ملل و نحل دو تفاوت با وضع لغوى آن دارد، اول آنکه این کلمه در لغت به معناى گروه، صرف نظر از عقاید آن است، اما در اصطلاح ملل و نحل قید اعتقاد به عقاید کلامى خاص به آن اضافه مى شود. دوم آنکه فرقه در لغت به معناى اقلیتى در مقابل اکثریت است، اما درملل ونحل حتى براى گروه اکثریت نیز، که اصطلاحا به آن جماعت مى گویند، این لغت استعمال شده است. در این جا مى توان درباره این کلمه نقدى به ارباب ملل و نحل وارد کرد و آن این که اشکالى نیست که براى کلمه فرقه، صرف نظر از لغت، قرآن و روایات، اصطلاحى جعل کنید و آن را در مورد گروهى با عقاید کلامى خاص به کار برید، اما اگر مقصود این باشد که کلمه فرقه را که در احادیث نبوى به کار رفته است معنا کنید، باید به لغت و قرآن و نیز روایات دیگر مراجعه کنید، و در این منابع، عقاید کلامى در معناى فرقه لحاظ نشده است. بنابراین، فرقه شامل هرگونه دسته بندى سیاسى، فقهى و عقیدتى مى شود و اختصاص آن به دسته بندى هاى کلامى وجهى ندارد. در ذیل حدیث تفرقه روشن خواهد شد که کاربرد کلمه فرقه در زبان ارباب ملل و نحل ناظر به حدیث تفرقه است. نکته دیگرى که در اینجا لازم است گفته شود این است که چنان که از اصطلاح قرآنى، لغوى و حدیثى تفرقه به دست مى آید، فرقه به گروهى گفته مى شود که داراى جمعیت نسبتا زیادى باشد، بنابراین، کاربرد آن در مورد گروه هایى که به تعداد انگشتان دست یا کمترند، صحیح نیست. از این جهت به مشکل دیگرى در مورد ملل و نحل نویسان بر مى خوریم که با اهداف خاصى در فراوان جلوه دادن فرقه هاى منتسب به شیعه کوشیده اند و به گروه هایى با جمعیت بسیار اندک که در یک مقطع زمانى ظهور کرده و به زودى منقرض شده اند، نام فرقه اطلاق کرده اند، و جالب آن است که آنها را در اعداد هفتاد و سه فرقه آورده اند. حتى در بعضى از موارد گروه هایى را به نام شیعه جعل کرده اند که وجود خارجى نداشته اند.

مسئله
مسئله در این علم عبارت است از محورهاى اصلى کلامى که اختلافات گروه هاى اسلامى در پیرامون آن ها پدید مى آید. شهرستانى به منظور ضابطه مند کردن مباحث علم ملل و نحل، مسائل مختلف آن را در ذیل چهار قاعده مرتب کرده است که عبارت اند از، 1. مسائل صفات ازلى، صفات ذاتى، صفات فعل، آن چه بر خدا واجب یا جایز یا محال است، در ذیل قاعده اول که عنوان آن صفات و توحید در آن است، 2. مسائل قضا و قدر، جبر و کسب، اراده خیر و شر، مقدور و معلوم در ذیل قاعده دوم با عنوان قدر و عدل در آن، 3. مسائل ایمان، توبه، وعد و وعید، ارجاء، تکفیر و تضلیل در ذیل قاعده سوم با عنوان وعد و وعید و اسماء و احکام، 4. مسائل حسن و قبح، صلاح و اصلح، لطف، عصمت در نبوت و شرایط امامت در ذیل قاعده چهارم با عنوان سمع و عقل و رسالت و امامت.

مقاله
مقاله در اصطلاح این علم، عقاید کلامى خاصى است که هر گروه در ذیل مسائل اصلى کلامى بیان مى دارد و نقطه افتراق گروه ها را از یکدیگر به وجود مى آورد. این کلمه چنان نقشى در این علم دارد که برخى از کتاب شناسان از این علم با عنوان علم مقالات الفرق یاد کرده اند. این کلمه در عنوان تعدادى از قدیمى ترین کتب این علم به کار رفته است، مثل کتاب المقالات، نوشته ابوعیسى وراق (م 247 ق)، المقالات فى اصول الدیانات من الخوارج و المعتزلة و الشیعة، نوشته ابوالحسن على بن حسین مسعودى، صاحب کتاب مروج الذهب (م 346 ق)، المقالات والفرق، نوشته سعد بن عبدالله اشعرى (م 301 ق)، و مقالات الاسلامیین فى اختلاف المصلین، نوشته ابوالحسن اشعرى (م 324 ق).

در ادامه و در قسمت دوم به بررسی یکی از مهم ترین اصطلاحات علم فرقه شناسی یعنی حدیث تفرقه پرداخته خواهد شد.

نظر دهید »

فرقه شناسی / فرقه چیست؟

ارسال شده در 25 دی 1395 توسط فاطمه خلف در فرقه شناسی

 

محل زندگی ما پُر شده از اعضا، هوادارن و فعالین فرقی مثل فرقه ضاله بهائیت، دروایش، شیخیه (مشایخ)، انجمن حجتیه، اسماعیلیه، یا فرقه‌های نوظهور وارداتی مثل: فرقه ریکی، اکنکار، یکتاپرست، عرفان حلقه(شبکه شعور کیهانی) شاخه‌های غیر ورزشی یوگ…
نقطه نیوز - اهمیت بررسی چیستی، ماهیت، چگونگی تشکیل و نحوه‌ی عضوگیری فرقه‌ها وقتی بیشتر می‌شود که بدانیم محل زندگی ما پُر شده از اعضا، هوادارن و فعالین فرقی مثل فرقه ضاله بهائیت، دروایش، شیخیه (مشایخ)، انجمن حجتیه، اسماعیلیه، یا فرقه‌های نوظهور وارداتی مثل: فرقه ریکی، اکنکار، یکتاپرست، عرفان حلقه(شبکه شعور کیهانی) شاخه‌های غیر ورزشی یوگ، که جز به ضلالت، راهی نمی‌برند.

نقطه‌نیوز بنا به رسالت خود در خصوص تنویر افکار نسبت به این انحراف، سلسله مطالبی را تحت عنوان «فرقه شناسی» به مخاطبان خود ارائه خواهد داد. این مطالب که حاصل تحقیقات گسترده و پژوهش‌های اختصاصی بسیار زیاد می‌باشند، به خوبی می‌توانند پاسخ‌گوی هرگونه سوالی در رابطه با موضوع فرقه و حواشی آن باشند.

بخش اول؛ فرقه چیست؟

پیدایش فرقه‌های متعدد یک مساله اجتماعی است. مسئله‌ فرق در ایران، در حوزه دین مطرح و بررسی می‌شوند.
از نظر جامعه شناسی، زیاد شدن فرقه‌های جدید نشانه افزایش گرایش به دین است. از دیدگاه اسلامی، فرقه از مفهوم تفرق گرفته شده، که به‌معنی از راه خدا دور کردن است. دکتر رفیع‌پور بیان می‌کند، آقای Esslemen در سال 1937 با تکنیک تحریک احساسات دینی، مذهب جدیدی از اسلام مشتق کرد. این امر سبب جذب تعداد نسبتا زیادی از مردم شهرهای ایران به فرقه‌های جدید شد، که منجر به تجزیه جمع مذهبی ایران، تضاد و درگیری بین مردم و کشته شدن بسیاری از افراد گردید. این‌جا مذهب تضاد محتوا و عرفان نیست، بلکه ابزاری برای تضاد بین گروهی است و هدف از آن تلف شدن نیروها در تضادهای متعصبانه است. هدف از این فرقه‌سازی‌ها، فرو پاشی نظام اجتماعی و دینی ایران و تضعیف انسجام بین مردم است.

یکی از راه‌های پیش‌گیری از گرایش افراد به فرقه‌های انحرافی این است که هر چه توان پاسخ‌گویی متولیان دین به خواسته‌های مردم بیشتر باشد، گرایش افراد به فرقه‌های انحرافی کمتر می‌شود. در ایران، برخی عناصر فرهنگی و اجتماعی نیز در گرایش به سوی فرقه‌ها کمک می‌کنند. غلبه فرهنگ احساسی و ضعف عقلانیت، همچنین تجزیه ارزش‌های اجتماعی در جامعه، دو عنصر مهم هستند که اولی به لحاظ ضعف آموزش‌ها و تربیت‌های عقلانی و دومی به جهت استفاده نادرست از رسانه، هنر، ورزش و ارائه الگوهای جذاب نامطلوب در این عرصه‌ها به وجود می‌آیند.

فرقه‌ها به اشکال بسیار گوناگون و با اعتقادات کاملا متفاوت ظاهر می‌شوند. اما در کارکردها، همگی از قانون‌مندی‌های واحد پیروی می‌کنند. فرقه‌ها با استفاده از تکنیک‌های روانی و به‌کارگیری روش‌های کنترل ذهن، نوعی رابطه مطلق و بسیار خطرناک بین “رهبر( سرکرده)” و “پیرو” به‌وجود می‌آورند. آنان بدین وسیله، دفاع روانی فردی را به حدی در انسان از بین می‌برند، که توان “نه گفتن” از وی سلب می‌شود، لذا او به ابزاری تبدیل می‌شود که هر فرمانی را بدون ارزیابی درست یا غلط بودن آن اجرا می‌کند. این پدیده به مغز شویی معروف شده است، که شیوه‌های آن روز به روز پیشرفته‌تر می‌گردد. فرقه‌ها همگی از ناآگاهی افراد به این شیوه‌ها استفاده می‌کنند.

در ایران فرقه‌ها با استفاده از احساسات مذهبی افراد ناآگاه جامعه، آن‌ها را برای تامین مقاصد خود به بی‌راهه و انحراف می‌کشانند. افرادی که جذب فرقه‌ها می‌شوند، خود جستجوگر نبوده‌اند، بلکه این فرقه‌ها هستند که فعالانه و مهاجمانه پیروان را پیدا می‌کنند. در حال حاضر فرقه‌ها در میان ما یک تهدید اجتماعی محسوب می‌شوند. این تهدید در وهله اول متوجه اعضای خود فرقه، سپس خانواده، دوستان، آشنایان آن‌ها و نهایتا محیط زندگی و جامعه آنان است. فرقه‌ها یک تهدید هستند و خطری جدی برای امنیت ملی کشور می‌باشند، چراکه به راحتی می‌توانند با شیوه‌های روانی، افراد را به ترور و جنایت وادار کنند. برخی از فرقه‌ها به‌شدت اهل نزاع بوده، و از ثروت و قدرت خود برای سرکوب کردن منتقدان استفاده می‌کنند. هدف آنان تخریب و ساکت کردن منتقدان‌شان است. افرادی که می‌خواهند از فرقه بازگردند نیاز به یاری دیگران دارند. برای کمک به آزادی و نجات افراد می‌توانیم، از ایجاد شبکه آگاهی فرقه کمک بگیریم.

در این سلسه مباحث منظورمان از فرقه همان فرقه‌هائی است که در کشور وجود دارند که نام برخی از آن‌ها به شرح ذیل است : فرقه ضاله بهائیت، دروایش، شیخیه (مشایخ)، انجمن حجتیه، اسماعیلیه، یا فرقه‌های نوظهور وارداتی مثل: فرقه ریکی، اکنکار، یکتاپرست، عرفان حلقه(شبکه شعور کیهانی) شاخه‌های غیر ورزشی یوگ

فرقه چیست؟

فرقه برای یک فرد، می‌تواند مذهب یا سازمان سیاسی یا اقتصادی باشد و برای دیگری مفهومی متفاوت داشته باشد. تمامی فرقه‌ها دارای رهبری کاریزماتیک هستند، که خودش سوژه به عنوان پرستش می‌شود. در بسیاری از موارد، رهبر اشاعه دهنده اعمال خلاف عرف و اخلاق است. کاریزماتیک، در اصطلاح سیاست به حکومتی اطلاق می‌شود که مبتنی بر فرمان‌برداری غیرعادی و استثنایی از یک فرد به خاطر تقدس دینی و الگو بودن وی باشد. اعتقادات مذهبی به طور عمومی راه را برای خداگونه کردن رهبری به این شکل باز می‌کنند.

برای جذب افراد در فرقه‌ها، از روش‌های مجاب‌سازی تحمیلی یا بازسازی فکری استفاده می‌شود. به‌طوریکه رهبر و جمع حاکم، اقدام به سوء استفاده روانی و استثمار ذهنی افراد می‌کنند و با این شیوه بر روی ذهن افراد، بازسازی فکری انجام می‌دهند. جذب فرد به یک فرقه، نشانه گمراه بودن وی نیست، بلکه حقیقت آن است که توسط فردی باهوش، آموزش دیده و حقه باز به درون فرقه جذب شده است. افراد جوان که برای اولین بار دور از خانه به سر می‌برند، افرادی که به دنبال کسب هویت شخصی و حس امنیت از طریق خانواده هستند، افراد شاغلی که مشتاق یافتن نسخه‌ای جهت پیشرفت سریع موقعیت خود به‌خصوص به لحاظ اقتصادی هستند، مستعد جذب به درون فرقه‌ها می‌باشند.

در جهان امروز زمینه‌های مساعدی برای رشد فرقه‌ها به‌وجود آمده است، زیرا فرقه‌ها ادعا می‌کنند به افراد آن‌چه را که فاقدش هستند، می‌دهند. پس از جذب به درون فرقه، افراد در‌می‌یابند که حقیقت چیز دیگری است، لذا نسبت به زندگی خود احساس عدم رضایت کرده، و در برابر قول‌های دروغین و ایدئولوژی‌های ساختگی چنین سازمان‌هایی، کاملاً آسیب پذیر می‌شوند. فرقه‌ها، قدرت‌مند و خطرناک هستند. آن‌ها آزادی افراد، ارتباط افراد با کسانی که دوستشان دارند و دارایی‌هایشان را می‌گیرند، و تلاش می‌کنند دشمنان خود را سرکوب نمایند. آن‌ها از افراد فرقه متنفرند و هر زمان که بتوانند تنفر خود را به آن‌ها نشان می‌دهند.

رهبران طماع و فاسد فرقه‌ها، افراد آسیب پذیر ولی در عین حال نرمال را در یک نقطه بحرانی از زندگی‌شان گیر انداخته، ایمان‌شان را تخریب و ذهن‌شان را استثمار می‌کنند. آنان از بدن اعضای فرقه سوء استفاده کرده و اموال‌شان را به غارت می‌برند. همه ما در برابر فرقه‌ها آسیب پذیر هستیم. هوشیار کردن مردم در خصوص خطرات این سازمان‌های خوش ظاهر به آن‌ها کمک می‌کند، تا در دام این قبیل سازمان‌ها اسیر نشوند. اگر شخصی در اعتقادات خویش و مبانی فکری-عقیدتی خود پایدار باشد و به‌راستی معرفت دینی و اعتقادی داشته باشند، هیچ‌کدام از فرقه‌ها نمی‌توانند در او اثر گذارند و وی را جذب کنند.

فرقه‌ها به هیچ عنوان مقوله‌ای حاشیه‌ای نیستند، و کسانی که به آن‌ها می‌پیوندند نیز با خواننده‌ی این نوشته متفاوت نیستند.
افراد می‌توانند از تسلط شیادانه و قدرت‌مند در درون فرقه‌ها بگریزند و کنترل زندگی خود را به دست گیرند و ذهن خود را آزاد کنند. اعضای سابق فرقه‌ها معمولا نمی‌توانند با روحانیون و مشاوران روان‌شناس رابطه خوبی برقرار کنند، در حالی که برای خروج از فرقه کمک لازم دارند. این افراد بدون حمایت نمی‌توانند به راحتی از فرقه‌ها خارج شوند. آنان به مشاوره‌های روانشناسی طولانی مدت احتیاج دارند، تا بتوانند به دنیای واقعیت بازگردند.

معنی فرقه

واژه فرقه صرفا توصیفی است. این واژه بیان تشکیل یک گروه است که حول یک شخص خاص شکل می‌گیرد. مدعی، اذعان می‌کند که ماموریت یا دانش ویژه‌ای دارد و دانشش را با کسانی که تقریبا تمامی قدرت تصمیم‌گیری فردی خود را در اختیار رهبر انتصابی قرار دهند، شریک خواهد شد. فرقه‌ها طیف وسیعی، از نسبتا بی آزار تا آن‌هایی که کنترل فوق العاده‌ای بر زندگی اعضایشان اعمال می‌کنند، دارند. آن‌ها از رویه بازسازی فکری، جهت اعمال نفوذ و کنترل استفاده می‌کنند. فرقه‌ها در تمامی اندازه‌ها و هول هر موضوعی یافت می‌شوند و از افرادی در هر سن و سابقه‌ای عضوگیری می‌کنند. تمامی فرقه‌ها آن‌طور که برخی مردم می‌پندارند، مذهبی نیستند. همه کسانی که به آن‌ها از جانب یک فرقه مراجعه می‌شود، به آن فرقه نمی‌پیوندند، و تمام کسانی که می‌پیوندند نیز برای همیشه نمی‌مانند. فرقه‌ها در میزان دارایی مالی و قدرت سیاسی که به‌کار می‌گیرند، متفاوت هستند. برخی ده عضو دارند و برخی دیگر هزاران عضو داشته و فعالیت‌های اقتصادی چند ملیتی و سازمان‌های پیچیده چند میلیارد دلاری را اداره می‌کنند.

به‌راستی فرقه‌ها، فرقه‌های شخصیت‌ها هستند. شخصیت، سلایق، و علایق رهبر در ارتقای هر یک از گروه‌ها نقش محوری دارد. ساختار فرقه‌ها، اساسا خودکامه است، لذا موسس فرقه اهمیت تام دارد. فرقه‌ها منعکس کننده ایده‌ها، سبک‌ها، و تفکرات مسئول فرق هستند.موسس یک فرقه نیاز به راه‌هایی دارد که دیگران را به پیروی از خود متقاعد نماید. وی هرگز تمایل ندارد از قدرت کنترل خود دست بکشد. او زمانی که مشاهده نمود، میزان کنترلی که به دست آورده کافی است و می‌تواند بر پیروان خود نفوذ داشته باشد، نقش هدایتی را بر عهده می‌گیرد.

فرقه‌ها در به دست گیری زندگی افراد مهارت خاصی دارند و همیشه در نگاه اول قابل تشخیص نیستند. در مرحله جذب افراد و عضوگیری گروه، فریب‌های زیادی به کار گرفته می‌شود. اعضای جدید همگی از این‌که بعد از پیوستن به فرقه چه در انتظارشان خواهد بود، نا آگاه نگاه داشته می‌شوند. زمانی که این افراد گرفتار فرقه شدند، محتوای فرقه را بسیار متفاوت از آن‌چه در ابتدا مشاهده کرده بودند، می‌یابند. در عصر جدید فرقه‌ها تمایل دارند، مدینه فاضله را به دیگران ارائه دهند، جایی که شفای تمام دردهای انسان آن‌جاست. اغوای آنان این است: اگر شما فقط با ما همراه شوید، همه چیز درست می‌شود، و همه کس از این پس به خوبی و خوشی زندگی خواهد کرد.

در مراحل مختلف از زندگی، افراد می‌توانند در وضعیتی آسیب پذیر قرار گیرند، که در طی آن فرد دیگری می‌تواند نفوذ بیشتری نسبت به سایر زمان‌ها اعمال نماید. در این زمان افراد در برابر تملق‌گویی، فریب‌کاری، اغوا و وسوسه، زمانی که تنها و غمگین هستند و احساس نیاز می‌کنند، آسیب‌پذیر می‌شوند. در این دوره‌های گذرا، افراد قابل سوء استفاده‌تر، پیشنهاد پذیرتر و آماده تر جهت اغوا توسط شخص حقه‌باز می‌شوند. فرقه‌ها از میان افراد کنجکاو، فاقد تعلقات، خوش باور، و بشر دوست عضو‌گیری می‌کنند و مدینه فاضله خود را نوید می‌دهند. فرقه‌ها به‌خاطر ساختار و ماهیت‌شان که دموکراتیک نیست، هرگز موافق آزادی بیان و عمل نیستند. آنان جسم و روان افراد را به بند می‌کشند و دارایی‌هایشان را غارت می‌کنند. شاید یکی از بهترین راه‌های نجات افراد استثمار شده توسط فرقه‌ها و جلوگیری از به دام افتادن دیگران، دادن آگاهی به آن‌ها باشد.

تعریف

در سال 1978 میلادی، یک عکس هوایی از جسد 912 تن، پیروان “جیم جونز” در حالی که لباس‌های براق به تن داشتند و نوشیدنی‌های حاوی سیانور در دست‌شان بود، در یک جنگل مه آلود در “گویانا"، در مجلات و تلویزیون منتشر شد. در اوائل سال 1993 میلادی، برنامه‌های تلویزیون کشتار در فرقه کورش را نشان دادند. این قبیل خود کشی‌های دسته جمعی نشان می‌دهد که انسان‌ها در برابر اعمال نفوذ روانی بسیار آسیب پذیر هستند. گزارش‌هایی از سوءرفتار نسبت به کودکان و بزرگ‌سالان در فرقه‌ها موجود است.

اعضای فرقه‌ها، توسط فرقه مجاب شده‌اند تا اعمالی مانند قتل، خودکشی، و سایر اقدامات خشونت آمیز را بر اساس میل موسس فرقه انجام دهند. فرقه‌ها در سراسر کشورهای جهان، به‌طور فعال، در حال عضوگیری و کسب پول و قدرت هستند. آنان اعضای خود را با شیوه بازسازی فکری استثمار کرده و تحت ستم قرار می‌دهند. که از این نظر می‌توان فرقه‌ها را به دو گروه تقسیم کرد: گروه اول، اعضای خود با شیوه‌های تحمیلی روانی و اجتماعی تحت فشار قرار می‌دهند، تا در آن‌ها تغییرات رفتاری به‌وجود آورند. در واقع گروه، زندگی افرادی را که جذب شده‌اند، تحت کنترل خود در می‌آورد. آن‌ها اعضای خود را گول می‌زنند، زیر سلطه می‌گیرند و تلاش می‌کنند که آن‌ها را حفظ کنند. گروه دوم، شامل برنامه‌های آموزشی می‌باشد، که به‌طور گسترده در بازار به‌فروش می‌رسانند. آنان ه‌طور معمول قصد ندارند، مشتریان‌شان را برای دوره‌های طولانی مدت در عضویت نگه دارند. هر دو دسته از رویه بازسازی فکری استفاده می‌کنند.

این سوء استفاده گران ماهر آگاه هستند که لازم است، مجموعه ای از شیوه‌ها و سیاست‌های اعمال نفوذ را به منظور متقاعد کردن دیگران، برای پیروی و عمل کردن به خواسته‌هایشان به‌کار گیرند. آن‌ها خود را تحت پوشش موسسات قانونی به صورت رستوران، گروه‌های خودیاری، کارگاه‌های تعلیمات تجاری، باشگاه‌های رفاهی یا کلینیک‌های روانی، مراکز ورزش‌های رزمی، طرح‌های رژیم درمانی، فعالیت‌های اردویی و سازمان‌های سیاسی، ظاهر خود را، پنهان کرده‌اند. لازم است بدانید، نه هر کسی که با یک عضوگیر فرقه برخورد می‌کند، به گروه جذب می‌شود، و نه هر کسی که جذب می‌شود برای همیشه می‌ماند، ولی افراد به اندازه کافی جذب فرقه‌ها می‌شوند و به مدت کافی می‌مانند. بدین ترتیب، فرقه‌ها به مشکل اجتماعی که سزاوار بررسی جدی است، تبدیل می‌شوند.

این‌جا صحبت از تهدید سلامت جامعه، سلامت روانی، قدرت سیاسی و آزادی‌های دموکراتیک و نگرانی از بابت تباه شدن زندگی‌هاست. تنها اعضای فرقه نیستند که آسیب می‌بینند، بلکه میلیون‌ها نفر از اعضای خانواده‌ها و دوستداران‌شان صدمه دیده‌اند.
در گذشته فرقه‌ها با جذب افرادی به اصطلاح “حاشیه‌ای” افراد غیر وابسته به سازمان‌ها، افراد سر خورده، افراد ناراضی از هر نسل، جای خود را محکم می‌کردند. اما گروه‌های فرقه‌ای امروز آن‌چنان روش‌های مجاب کردن افراد را حرفه‌ای به‌کار می‌برند، که در عالی‌ترین سطوح اجتماعی اقدام به عضو‌گیری می‌کنند. فعالیت‌های غیر متعارف فرقه‌ها، پایان ناپذیر است. موسس و مسئولان فرقه‌ها، افرادی بسیار بی وجدان هستند که به پیروان‌شان بیش از حد ستم می‌کنند. افرادی که فرقه را ترک می‌کنند، اراده ای شکست ناپذیر برای مداوای خود و بازیافت استقلال خویش دارند. آنان تلاش می‌کنند تا تجارب وحشت‌ناکی را که تجربه کرده‌اند، فراموش کنند، که این روحیه قابل تحسین است.

 

1 نظر »

مذهب توتمیسم و اصول و ارکان آن

ارسال شده در 25 دی 1395 توسط فاطمه خلف در تابلو اعلانات

لفظ توتم به نوعى از موجودات و اشیاء، خاصه حیوانات مخصوصى که اعضاء کلان آن را مقدس شمرده و یا طبق نظر برخى از محققین آن را جد خویش نیز تصور مى نمایند، گفته مى شود.
معروفترین مذهبى که … همه جامعه شناسان ، مستقیم و غیر مستقیم ، تحت تأثیر تز جامعه شناسایى آن هستند، مذهب توتمیسم است … توتمیسم معتقد است که قبیله هاى بدوى و قبایلى که امروز نیز در آفریقا، آمریکاى شمالى و استرالیا در بدویت زندگى مى کنند، هر یک شیئى یا حیوانى (و بیشتر حیوان ) را مى پرستند. حیوان یا پرنده خاصى مورد پرستش قبیله قرار مى گیرد…

هر قبیله توتمى دارد و افراد قبیله در مراسم عبادى ، در لباس پوشیدن و در آرایش و حرکاتشان مى کوشند تا اداى توتمشان را در بیاورند، بشکل او آرایش کنند، لباس بپوشند و… قبیله ، خوردن گوشت توتم را براى خودش ‍ حرام مى داند ولى براى قبیله دیگر، نه … تقدسى که توتم پرست براى توتمش قائل است و همچنین خویشاوندى که بین خود و توتم احساس ‍ مى کند، خویشاوندى ای است که فرد و افراد، خودشان را زائیده توتم مى دانند. پس توتم پرچم جاوید جامعه است که افراد مى آیند و مى روند، اما جمع و روح جمعى مى ماند و تقدسش به دلیل همین جاوید بودن است . مساله دیگر این است که توتم ، براى افراد قبیله ، منشأ زیبائى نیز هست . افراد قبیله همیشه حرکات او را در رفتار عبادى و دسته . جمعیشان ، و به شکل او را در آرایش خود، تقلید مى کنند. ۱

در قرن ۱۹ جمعى از محققین مانند “بالدوین اسپنسر” و “گلین ” و :استرهلو” به کاوش و تحقیق در معتقدات اقوام ابتدائى استرالیائى … عقایدى شبیه به عقاید توتمى بومیان آمریکا، با مناسک و اعمال در آنجا یافته ، بلکه دیدند در استرالیا آئین توتمى به صورت ابتدائیش محفوظتر مانده ، و بالاخره این نوع آئین را چه در استرالیا و چه در آمریکا و چه در آفریقا و نقاط دیگر، آئین توتمى یا توتمیسم اصطلاح کردند. مبانى عمده ارکان این آئین ساده ، در سه اصل خلاصه مى شود:

۱- توتم
لفظ توتم به نوعى از موجودات و اشیاء، خاصه حیوانات مخصوصى که اعضاء کلان آن را مقدس شمرده و یا طبق نظر برخى از محققین آن را جد خویش نیز تصور مى نمایند، گفته مى شود. این موجودات از نوع جانوران مانند: گاومیش ، عقاب ، طوطى ، کانگورو، شاهین ، کرم درخت ، و برخى موارد از نوع نباتات مانند: بوته هاى چاى و گاه بندرت از موجودات بیجان طبیعت چون : باران و دریا یا کواکب مى باشند. هر “قوم ” و “کلانى” که مثلا عقاب “توتم ” آنها است ، تمام اصناف “عقاب ” را مقدس و محترم شمرده و آن را تقدیس مى کنند! پیوستگان به یک توتم ، همه با هم منسوب بشمار آمده و در حقیقت توتم نشانه قومى و علامت قبیلگى و همبستگى نیز بشمار مى رود.
وقتى ملت ها کوچک مى شوند، شخصیت هاى بزرگ هم ارزش هاى خود را در ذهن آنها از دست مى دهند و ارزش هاى متعالى آنها مجهول مى ماند و چون ملت این ارزش ها را نمى شناسد، ارزش هائى را که مى شناسد، مى تراشد و به آنها نسبت مى دهد

۲- مانا
کلمه “مانا” اساسا لغت بومى (شمال شرق استرالیا) است ، و مقصود از آن یک قوه و نیروى بى تعین است که در همه جا پراکنده و منتشر، و بین همه موجودات بى جان و جاندار، مقدس و غیر مقدس ، مشترک است ….بومیان امریکاى شمالى نیز به مفهوم “مانا” اعتقاد دارند…

اغلب طوایف و قبائل استرالیائى ،هاوائى ، پولینزى ، نوول هبرید، میکرونزى ، رایاک ، (ایگوروت و تائیتى از این قدرت جهانى و مبداء واحد معمولا به “شورپنگا” تعبیر مى کنند.

۳ – تابو
مراد از این کلمه اصول و مقرراتى است که به موجب آن بعضى از اعمال و یا اشیاء حرام و ممنوع شمرده مى شود و خون آن اعمال محرمه را نیز “تابو” مى گویند. گاه “تابو” در مجموع براى مناسک و شرعیات آئین توتمى بکار میرود. این مناسک بر دو قسم اند: ۱- سلبى یا محرمات ۲ – ایجابى یا فرائض . مهمترین مناسک سلبى یا محرمات ، کشتن و خوردن و بى احترامى و لمس ‍ کردن و حتى نگاه کردن حیوانات یا گیاهان یا اشیاء دیگرى است که توتم اصلی محسوب مى شوند.

کسانى که گاومیش توتم آنهاست ، از خوردن گاومیش ممنوع اند. مگر در ضمن مناسک خاصى که باید همه اعضاء کلان به عنوان اتصال با توتم خود با تشریفاتى از گوشت آن بخورند. دیگر از امور ممنوعه کار کردن و حتى غذا خوردن در برخى ایام است که اعیاد دینى آئین توتمى محسوب است . ازدواج با اعضاء یک توتم حرام است ؛ یعنى هر فردى موظف است با کلان دیگرى که داراى توتم جداگانه هستند، ازدواج کند.

دیگر از مراسم سلبى آئین توتمى آنکه : در استرالیا چون بخواهند نوبالغى را عضو کلان سازند و به آئین توتمى خود وارد کنند، نخست او را وامى دارند تا مدتى عزلت گزیند و از دیدار زنان و کسانى که هنوز به جمع اهل دین در نیامده اند، خوددارى کند و بهتر آنکه در جنگل ها بسر برد. در این حال ، اکثر خوراکی ها بر وى حرام است ، و آنهائى نیز که حلال است ، خود نباید به آن دست برد؛ بلکه مربى مخصوص به مقدارى ضرورى در دهانش مى نهد تا سد رمقش شود. گاه سخت ترین امسکاک ها بر نو بالغ تحمیل مى شود. و بالاخره پس از طى این دوره عزلت و ریاضت … به عقیده آنها یک نوع صفا و روحانیتى در نو بالغ پدید مى آید که حق شرکت در مجامع دینى را پیدا کرده و عضو کلان توتم معینى مى شود.

دیگر از محرمات آن است که گروههائى که “آدم خوارى” میان آنها رواج دارد، از خوردن کسى که عضو کلان توتم است اجتناب مى کنند؛ و به عبارت دیگر، خوردن عضو کلان یک توتم ، بر اعضاء دیگر حرام است .

فرائض و واجبات آئین توتمى
اما مناسک ایجابى یا فرائض آئین توتمى : از جمله منعقد ساختن جشن بزرگى در اوائل فصل بهار و مقارن شروع باران مى باشد که (اینتى شیوما) نام دارد. در این جشن تمام افراد کلان باید برهنه و عریان شده ، در نقطه اى که پر از سنگ و کلوخ است ، گرد آیند و به اعمال مختلف از جمله به جستن ها، پایکوبى ها، آوازها و افشاندن غبارگلها که در نظر آنها موجب افزایش برکت و نسل است . مشغول شده و پس از انجام این مقدمات ، همگى براى خوردن حیوان مقدسى که در غیر این موقع ، لمس آن نیز حرام است ، جمع شده و از آن تناول کنند تا با آن ، اتحاد و اتصال حاصل کنند. در آئین توتمى ، اعضاء کلان ، همه یکسان نیستند، بلکه مردان از زنان برتر و ارجمندترند و پیران بر جوانان فضیلت دارند.

کسانى که گاومیش توتم آنهاست ، از خوردن گاومیش ممنوع اند. مگر در ضمن مناسک خاصى که باید همه اعضاء کلان به عنوان اتصال با توتم خود با تشریفاتى از گوشت آن بخورند.

تحلیل فلسفى انسانى توتمیسم
از ویژگی هاى مذهب توتم پرستى و مذاهب بدوى مثل فتیشیسم و آنى میسم پرستش ارواح بى شمارى است که سراسر جهان را پر کرده و در همه اشیاء و پدیده هاى طبیعت جا دارند بنابراین اصل اعتقاد به نیروى مقدس و شوم و آثار بد و خوبى که در ذات و زندگى انسان دارد، انسان را به یک سلسله اصول و اعمال و احکام خاصى وا مى داشت ؛ بدین معنا که ترس و گریز یا امید و حرمت را در آنان بر مى انگیخت و کوشش ها و مقدماتى را که براى آمادگى و پذیرش خود و جلب یا تسخیر آن قوا و اثرات غیبى ضرورت داشت ، موجب مى شد. و از اینجاست که مسأله عبادت و مراسم و اعمال دینى ، نظام خاص و تعلیمات روحى و فکرى و اخلاقى و اجتماعى و مذهبى و بالاخره ریاضت ، لازمه اش تحریم یک سلسله اعمال یا استعمال برخى چیزها و پرهیز از بعضى محرمات است که نامشان “تابو” است .تمام اشیاء عالم داراى روح خاصى است که نامش “مانا” است .

اسپنسر مى گوید: از یک بدوى پرسیدم این طلسم را چرا این قدر نگاه داشته اى و با حرمت بر روى آنها دست مى کشى و به چشمت مى مالى و از آنها تبرک مى جوئى ، مگر این چیست ؟ چرا به این جادوگر یا به این فرد مقدس جامعه تان … دست مى کشى و لباس یا زانوى او را مى بوسى و به او احترام مى گذارى و؟

مى گوید: توى اینها “مانا” است … مى بینم که وقتى ملت ها کوچک مى شوند، شخصیت هاى بزرگ هم ارزش هاى خود را در ذهن آنها از دست مى دهند و ارزش هاى متعالى آنها مجهول مى ماند و چون ملت این ارزش ها را نمى شناسد، ارزش هائى را که مى شناسد، مى تراشد و به آنها نسبت مى دهد… در جامعه هاى فتیشیسم ، آنى میسم و توتمیسم ، نیرویى هست به نام “شورینگا” که فقط عده خاصى در جامعه آن را دارند و اینها “روحانیون “اندکه به کمک این نیرو مى توانند در ارواح و قواى مرموز نفوذ کنند و اعمال و مراسم و اوراد مذهبى را انجام دهند و مردم را را مذهب مرتبط کنند و در آخر، مراسم عبادى و ریاضت هاى مختلف و مراسم دسته جمعى دینى و نذرها و وقف ها را انجام دهند. پس اینها واسطه هاى مقدس میان عوام مردم و قواى غیبى و مظاهر دینى هستند و علت این امتیاز طبقاتى و نقش اختصاصى و انحصارى شان خصوصیت ذاتى شان است که صاحب قوه “شورینگا” هستند و حامل روح مقدس. ۲

به نظر مى رسد چنین باورى بدوى در تاریخ حیات انسان باعث شده تا در کنار دو ضلع “زور"و “زر"، ضلع “تزویر” هم شکل بگیرد و عامل “استبداد سیاسى ، دینى ” و مایه “جهل ” و “جور” در تاریخ بگردد.


ماخذ : آشنایی با ادیان جهان جلد ۱
منبع: دانش ادیان و مذاهب جهان

نظر دهید »
  • 1
  • 2
 خانه
 تماس
 ورود
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

رهپویان راه حق

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • تمحیدیه
  • تابلو اعلانات
  • فرقه شناسی
  • اهل بیت شناسی در منظر اهل تسنن
  • متفرقه
  • بانوی کرامت نگین درخشان شهر نور و آیینه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

دانشنامه مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

وضعیت رتبه در گوگل مذهبی

پیج رنک گوگل

وصیت نامه شهدا

وصیت شهدا

ساعت شمار

ساعت فلش مذهبی

تدبر در قرآن

آیه قرآن

دانشنامه سوره های قرآن

سوره قرآن

تاريخ شمسي،‌قمري و ميلادي

تاریخ روز

همراه با قرآن

آیه قرآن تصادفی

اوقات شرعی

اوقات شرعی

کارنامه عملیاتهای دفاع مقدس

جنگ دفاع مقدس

ایام هفته

ذکر روزهای هفته

فرهنگ شهدا

مهدویت امام زمان (عج)

آمار

  • امروز: 40
  • دیروز: 6
  • 7 روز قبل: 29
  • 1 ماه قبل: 50
  • کل بازدیدها: 2458
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان