سرزمينهاي اباضي نشين
عمان
بيشتر مردم عمان اباضي هستند. از همان روزگار اموي، اباضيان در اين سرزمين حکومتي مستقل از دارالخلافه براي خود تشکيل دادند که تاکنون نيز ادامه يافته است. اين حکومت گاه به روش امامت عادله پيش مي رود و گاه به شيوه پادشاهي خود کامه، و گاه به دو حکومت امامتي و پادشاهي تقسيم مي شود تا آن که سرانجام يکي از آن دو قدرت را قبضه مي کند.در اين کشور نهضت علمي شکوفا شد، پيشوايان بزرگي ظهور کردند و دايرة المعارفهاي علمي نگاشته شد که به هفتاد جلد بالغ مي شود. اين دايرةالمعارفها همچنان در انتظار دستهايي است تا غبار از آنها بزدايد و در دسترس عموم قرارشان دهد.نيز حيات اقتصادي در اين سزمين به شکوفايي رسيد و کشتيهاي تجارتي عظيمي ساخته شدند که در طول سواحل شرقي افريقا و جنوب آسياي اقيانوس هند تردد مي کردند. بعدها اين ناوگان تجاري به ناوگان جنگي بزرگي تبديل شد که توانست جلو يورشهاي دد منشانه غربيان با هدف استثمار ثروت شرق را بگيرد و با قدرت و قاطعيت در برابر نفوذ پرتغاليها و سپس استعمار بريتانيا ايستادگي کند. اين ناوگان آخرين پايگاهي بود که، در پي باز ايستادن ملتهاي مجاور از مقاومت، در خطوط دفاع سقوط کرد. غرش گلوله هاي عمانيان در پيکار با انگليس همچنان تا دهه پنجاه به گوش مي رسيد و زماني که صداي آخرين گلوله عماني عليه انگليس خاموش شد، امت عرب بار ديگر از خواب بيدار شده و به مبارزه برخاسته بود و استعمار انگليس گامهاي سنگين خود را از شرق بيرون مي کشيد. اميد آن که بزودي تجاوزها و کارشکنيهاي اين استعمارگر در تمامي سرزمينهاي اسلامي از بين برود.
زنگباز
اغلب ساکنان زنگباز اباضي و داراي حکومت پادشاهي هستند. اين حکومت فعاليت خوبي در زمينه نشر فرهنگ اسلامي دارد و بعضي از سلاطين آن اقدام به انتشار برخي کتب فقهي، تفسيري، حديثي و تاريخي کرده اند. مردم زنگباز به سبب روابط اقتصادي خوبي که با شرق و مرکز و جنوب افريقا داشتند، نقش بارزي در انتشار اسلام در اين مناطق ايفا کردند.
پادشاهي زنگباز و حکومت عمان نيروي بازدارنده اي را در حمايت از مرزهاي ساحلي اقيانوس هند تشکيل مي دادند.
به دنبال وقوع انقلاب کمونيستي در تانگانيکا اين کشور توانست حکومت زنگباز را از ميان بردارد و آن را به خاک خود، تحت نام جديد تانزانيا، ضميمه کند.
مسلمانان و اعراب آواره شدند، منابع فرهنگ اسلامي از ميان رفت و کتابها طعمه حريق و علما سر به نيست شدند.
ليبي
در ابتدا بيشتر اهالي ليبي پيرو مذهب اباضي بودند اما بعداً دامنه اين مذهب محدود شد به طوري که جز در کوه نفوسه و زواره اثري از آن باقي نماند.
اباضيه در فاصله سالهاي 135 تا 155 در بخش غربي ليبي حکومتهايي کوتاه مدت و ناپيوسته تشکيل دادند که زمام آنها در اختيار سه تن از پيشوايان اباضيه بود. از درستي، پاکي و دادگري اين سه نفر گزارشهاي ارزنده اي در دست است منتها کوتاه بودند زمان حکومت هر يک از آنها مانع از آن مي شود تا ارزيابي درستي درباره آنها داشته باشيم.
اباضيان ليبي، بويژه در فاصله قرنهاي سوم تا دهم، فعاليت علمي بارزي داشتند.
شعار بسياري از دانشمندان و پيشوايان آنها بلند آوازه شدند و نوشته هاي ارزشمندي از خود به يادگار گذاشتند. نيز مدارسي مشهور با تشکيلات شگفت انگيز تربيتي و خوابگاههايي مخصوص اقامت دانشجويان دختر غير بومي داشتند که زير نظر مربّيان زن که در کار خود توانا و چيره دست بودند، اداره مي شد. از ميان اين دانشجويان بانوان دانشمند و جليل القدري ظهور کردند که در زمينه مسائل مذهبي آرا و نظريات خاصي از خود به ثبت رسانيدند.
بعضي از آنها با علماي بزرگ به مناظره مي نشستند و در مواردي آشکارا به پيروزي نايل مي آمدند. برخي از ايشان نسبت به پاره اي از مسائل مهم سياسي و اجتماعي مواضع قاطعي اتخاذ مي کردند.
اباضيه ليبي فعاليت اقتصادي چشمگيري داشتند و با برخي کشورهاي افريقايي مانند چاد، سودان و غيره روابط بازرگاني برقرار کرده بودند که اين خود موجب ورود اسلام به بعضي از اين کشورها و يا توسعه انتشار آن و استوار ساختن مسلمانان در عقيده خود شد.
تونس
اغلب ساکنان جنوب تونس ابتدا اباضي مذهب بودند؛ سپس از شمار آنها کاسته شد به طوري که اين مذهب فقط در جزيره جربه باقي مانده است.
اباضيه در اين منطقه فعاليت علمي درخشاني داشتند. آنان دست به تشکيل جمعيتهاي علمي به منظور تأليف و تدوين زدند. نخستين جمعيتي که متشکل از هفت دانشمند بود، در اوايل قرن پنجم شکل گرفت. اين جمعيت دايرةالمعارفي فقهي به نام ديوان الاشياخ در 25 جلد تأليف کرد.
اين ديوان که از مهمترين منابع فقهي اباضيه به شمار مي آيد همچنان در کتابخانه هاي شخصي نگهداري مي شود و احتمالاً مجلداتي از آن در دارالکتب مصر نيز يافت شود. بعد از اين ديوان، ديوان الغرابه نوشته شد که در تأليف آن ده تن از علما مشارکت داشتند. از اين دو تأليف گروهي که بگذريم، تآليف فراوان ديگري وجود دارد که نتيجه تلاشهاي فردي است. مردم اين منطقه بيشتر از ديگران به تاريخ اباضيه توجه و اهتمام ورزيده اند. اباضيه تونس با همه جا مخصوصاً با کشور مالي روابط و فعاليتهاي بازرگاني داشتند و اين عامل موجب رواج اسلام و شناساندن آن به اهالي اين سرزمينها شد.
در دوره اخير مخصوصاً در روزگار استعمار فرانسه، مردم جربه تجارت تونس را قبضه کردند و سد استواري در برابر نفوذ يهوديان به اقتصاد تونس تشکيل دادند. اين امر موجب شد که يهوديان و ياران استعمارگرشان، اباضيه را تحت فشار قرار دهند. اما اين فشارها و سختگيريها نه تنها باعث شکست آنان نشد بلکه بر مقاومت و مبارزه آنها افزود. تجربه، نوآوري در روشهاي تجاري، پايداري و فداکاري اباضيه عواملي بودند که موفقيت آنان را تضمين کردند و اقتصاد تونس را در دست تونسيها نگه داشتند تا آن که سرانجام کابوس استعمار برطرف و ابرهاي صهيونيستي پراکنده شد و تونس ماند و فرزندان ازاده و عزيز تونسي.
الجزاير
اغلب مردم الجزاير مذهب اباضي داشتند و در فاصله سالهاي 160ـ 296 هجري حکومتي معروف به حکومت رستميان تأسيس کردند که شش تن از پيشوايان آنها يکي پس از ديگري زمان آن را به دست گرفت. اين دولت، علاوه بر بيشترين قسمت خاک الجزاير، جنوب تونس و بخش غربي ليبي را نيز تحت سيطره و نفوذ خود قرار داد. شايد کوتاهترين عبارت براي نشان دادن چهره اين حکومت، عبارت استاد يحيي بن عزيز در کتاب مختصر او با عنوان تاريخ الجزاير باشد. وي در صفحه 92 اين کتاب مي نويسد: « سيستم حکومت در اين امارت شورايي بود. رهبران آن دستورات قرآن و سنت پيامبر را اجرا مي کردند و در جهت اصلاح اوضاع مي کوشيدند. در نتيجه تلاشهاي آنان فرهنگ عربي به شکل قابل ملاحظه اي رواج يافت و فعاليتهاي بازرگاني، کشاورزي و عمراني توسعه يافت.
و شهر تاهرت (تهارت) که اباضيه آن را بازسازي کردند و توسعه دادند، تا آن جا پيشرفت کرد که کاروانهاي تجارتي از هر سو در آن به هم مي رسيدند و جويندگان علم و دانش از اطراف و اکناف به سمت آن سرازير مي شدند».
در دوران فرمانروايي رستميان اقدامات مثبت فراواني صورت گرفت:
عدالت رواج يافت، راهها امن و آزاديها تضمن شد. آموزش، همگاني و مساجد و مراکز علمي آباد گرديد. بازارها توسعه يافت. تجارت رونق بسيار گرفت و قراردادهاي اقتصادي و سياسي با کشورهاي جنوب بسته شد، در نتيجه، رفاه و آسايش به زندگي مردم راه يافت و ناز و نعمت، زندگي آنان را فرا گرفت. با اين حال رستميان از مبارزه با پيامدهاي سوء اخلاقي و رفتاري رفاهگرايي غافل نماندند و قاطعانه با آن به مقابله برخاستند.
رهبران اين حکومت از علم و پارسايي و تقوا بهره وافي داشتند. بيشتر آنها مشغول تدريس و بعضي سرگرم تأليف بودند. بعد از سقوط حکومت رستميان، اباضيه به واحهها (آباديهاي ميان کوير) پناه بردند و در بعضي از آنها تمدني درخشان به وجود آوردند. امّا سپس در نتيجه شرايط سخت و دردناک انساني و طبيعي به «ور حلال» و «وادي ميزاب» کوچيدند و در آنجا شيوه اي از تمدن را پاس داشتند که نظير آن را در ديگر واحه ها کمتر مي توان يافت.
آنان وضعيتي مستقل گونه را دنبال کردند؛ بدين معنا که با کارگزاران حکومت عثماني قرارداد بستند که مأموران آنها وارد سرزمين اباضيه نشومند و در مقابل قول دادند ماليات معيني را شخصاً به دولت عثماني تحويل دهند و ماليات بگيران به آنها مراجعه نکنند. با آمدن فراسنه و چيره شدن آن بر مغرب اسلامي، اباضيه توانستند همين شيوه را با آن کشور نيز ادامه دهند و با فرانسه قرارداد تحت الحمايگي ـ و نه اشغال ـ بستند. آنها قول دادند که همان مقدار مالياتي را که به ترکها مي دادند به فرانسه نيز پرداخت کنند و آن را خود شخصاً به نزديکترين مرکز حکومتي فرانسه تحويل دهند مشروط به اين که فرانسويها وارد سرزمين اباضيه نشوند و در هيچ يک از امور و شؤون آنها دخالت نکنند. گرچه فرانسويها برخي از بندهاي پيمان تحت الحمايگي را ناديده گرفتند، اما اين پيمان تا آغاز انقلاب مردمي الجزاير، همچنان معتبر و معمول بود. انقلاب الجزاير همه مردم را زير پرچم جهاد و مبارزه گرد آورد و همگي براي بيرون راندن استعمار از سرزمين خود به پاخاستند. مبارزه به پيروزي رسيد و سراسر کشور تحت يک نظام حکومتي درآمد؛ نظامي که مردم الجزاير يکپارچه آن را انتخاب کردند تا آينده تابناک خود را بر شالوده هاي استواري از گذشته پر افتخارش بنا کند.
در مناطق اباضي نشين الجزاير حرکت مستمر علمي جريان داشت و در برخي واحه هاي آن نوعي سيستم آموزش و پرورش منسجم و هماهنگ معروف به «نظام عزابت»، به وجود آمد. اين سيستم بتدريج تکامل يافت و به يک نظام گسترده تربيتي، اداري و اجتماعي تبديل شد.
بخشهايي از اين نظام هنوز هم به اجرا در مي آيد اما جنبه هاي سياسي و قضايي را، پس از استقلال، دولت به عهده گرفته است. نظام عزابت باتوجه به زمان پيدايش آن يعني قرن پنجم، يک نظام تربيتي بسيار مترقي و پيشرفته به شمار مي آيد. پوشيدن اونيفورم، رعايت تفاوتهاي فردي دانشجويان، توجه به افراد کم هوش، تهيه خوابگاه براي دانشجويان غير بومي زير نظر مربيان ورزيده و اعزام دانشجو براي تمرين عملي و ارشاد و هدايت، همگي از ويژگيهاي برجسته اين سيستم بود. اميدوارم خوانندگان چنين برداشت نکنند که اين نظام به پاي نظامهاي آموزشي و پرورشي عصر ما مي رسيده است ليکن همين خود کافي است که اين نظام به بسياري از مسائل و مشکلات تربيتي در آن عصر توجه کرد و راه حلهايي ارائه داد که با راه حلهاي روان شناسان و متخصصان مسائل تربيتي روزگار ما تفاوت چنداني ندارند.
از وجود پيروان مذهب اباضي در برخي کشورهاي افريقايي و اروپاي شرقي اخبار و گزارشهايي مي رسد اما همه اين گزارشها مستند نيست و فقط به پاره اي از آنها مي توان اعتماد کرد.