محل زندگی ما پُر شده از اعضا، هوادارن و فعالین فرقی مثل فرقه ضاله بهائیت، دروایش، شیخیه (مشایخ)، انجمن حجتیه، اسماعیلیه، یا فرقههای نوظهور وارداتی مثل: فرقه ریکی، اکنکار، یکتاپرست، عرفان حلقه(شبکه شعور کیهانی) شاخههای غیر ورزشی یوگ…
نقطه نیوز - اهمیت بررسی چیستی، ماهیت، چگونگی تشکیل و نحوهی عضوگیری فرقهها وقتی بیشتر میشود که بدانیم محل زندگی ما پُر شده از اعضا، هوادارن و فعالین فرقی مثل فرقه ضاله بهائیت، دروایش، شیخیه (مشایخ)، انجمن حجتیه، اسماعیلیه، یا فرقههای نوظهور وارداتی مثل: فرقه ریکی، اکنکار، یکتاپرست، عرفان حلقه(شبکه شعور کیهانی) شاخههای غیر ورزشی یوگ، که جز به ضلالت، راهی نمیبرند.
نقطهنیوز بنا به رسالت خود در خصوص تنویر افکار نسبت به این انحراف، سلسله مطالبی را تحت عنوان «فرقه شناسی» به مخاطبان خود ارائه خواهد داد. این مطالب که حاصل تحقیقات گسترده و پژوهشهای اختصاصی بسیار زیاد میباشند، به خوبی میتوانند پاسخگوی هرگونه سوالی در رابطه با موضوع فرقه و حواشی آن باشند.
بخش اول؛ فرقه چیست؟
پیدایش فرقههای متعدد یک مساله اجتماعی است. مسئله فرق در ایران، در حوزه دین مطرح و بررسی میشوند.
از نظر جامعه شناسی، زیاد شدن فرقههای جدید نشانه افزایش گرایش به دین است. از دیدگاه اسلامی، فرقه از مفهوم تفرق گرفته شده، که بهمعنی از راه خدا دور کردن است. دکتر رفیعپور بیان میکند، آقای Esslemen در سال 1937 با تکنیک تحریک احساسات دینی، مذهب جدیدی از اسلام مشتق کرد. این امر سبب جذب تعداد نسبتا زیادی از مردم شهرهای ایران به فرقههای جدید شد، که منجر به تجزیه جمع مذهبی ایران، تضاد و درگیری بین مردم و کشته شدن بسیاری از افراد گردید. اینجا مذهب تضاد محتوا و عرفان نیست، بلکه ابزاری برای تضاد بین گروهی است و هدف از آن تلف شدن نیروها در تضادهای متعصبانه است. هدف از این فرقهسازیها، فرو پاشی نظام اجتماعی و دینی ایران و تضعیف انسجام بین مردم است.
یکی از راههای پیشگیری از گرایش افراد به فرقههای انحرافی این است که هر چه توان پاسخگویی متولیان دین به خواستههای مردم بیشتر باشد، گرایش افراد به فرقههای انحرافی کمتر میشود. در ایران، برخی عناصر فرهنگی و اجتماعی نیز در گرایش به سوی فرقهها کمک میکنند. غلبه فرهنگ احساسی و ضعف عقلانیت، همچنین تجزیه ارزشهای اجتماعی در جامعه، دو عنصر مهم هستند که اولی به لحاظ ضعف آموزشها و تربیتهای عقلانی و دومی به جهت استفاده نادرست از رسانه، هنر، ورزش و ارائه الگوهای جذاب نامطلوب در این عرصهها به وجود میآیند.
فرقهها به اشکال بسیار گوناگون و با اعتقادات کاملا متفاوت ظاهر میشوند. اما در کارکردها، همگی از قانونمندیهای واحد پیروی میکنند. فرقهها با استفاده از تکنیکهای روانی و بهکارگیری روشهای کنترل ذهن، نوعی رابطه مطلق و بسیار خطرناک بین “رهبر( سرکرده)” و “پیرو” بهوجود میآورند. آنان بدین وسیله، دفاع روانی فردی را به حدی در انسان از بین میبرند، که توان “نه گفتن” از وی سلب میشود، لذا او به ابزاری تبدیل میشود که هر فرمانی را بدون ارزیابی درست یا غلط بودن آن اجرا میکند. این پدیده به مغز شویی معروف شده است، که شیوههای آن روز به روز پیشرفتهتر میگردد. فرقهها همگی از ناآگاهی افراد به این شیوهها استفاده میکنند.
در ایران فرقهها با استفاده از احساسات مذهبی افراد ناآگاه جامعه، آنها را برای تامین مقاصد خود به بیراهه و انحراف میکشانند. افرادی که جذب فرقهها میشوند، خود جستجوگر نبودهاند، بلکه این فرقهها هستند که فعالانه و مهاجمانه پیروان را پیدا میکنند. در حال حاضر فرقهها در میان ما یک تهدید اجتماعی محسوب میشوند. این تهدید در وهله اول متوجه اعضای خود فرقه، سپس خانواده، دوستان، آشنایان آنها و نهایتا محیط زندگی و جامعه آنان است. فرقهها یک تهدید هستند و خطری جدی برای امنیت ملی کشور میباشند، چراکه به راحتی میتوانند با شیوههای روانی، افراد را به ترور و جنایت وادار کنند. برخی از فرقهها بهشدت اهل نزاع بوده، و از ثروت و قدرت خود برای سرکوب کردن منتقدان استفاده میکنند. هدف آنان تخریب و ساکت کردن منتقدانشان است. افرادی که میخواهند از فرقه بازگردند نیاز به یاری دیگران دارند. برای کمک به آزادی و نجات افراد میتوانیم، از ایجاد شبکه آگاهی فرقه کمک بگیریم.
در این سلسه مباحث منظورمان از فرقه همان فرقههائی است که در کشور وجود دارند که نام برخی از آنها به شرح ذیل است : فرقه ضاله بهائیت، دروایش، شیخیه (مشایخ)، انجمن حجتیه، اسماعیلیه، یا فرقههای نوظهور وارداتی مثل: فرقه ریکی، اکنکار، یکتاپرست، عرفان حلقه(شبکه شعور کیهانی) شاخههای غیر ورزشی یوگ
فرقه چیست؟
فرقه برای یک فرد، میتواند مذهب یا سازمان سیاسی یا اقتصادی باشد و برای دیگری مفهومی متفاوت داشته باشد. تمامی فرقهها دارای رهبری کاریزماتیک هستند، که خودش سوژه به عنوان پرستش میشود. در بسیاری از موارد، رهبر اشاعه دهنده اعمال خلاف عرف و اخلاق است. کاریزماتیک، در اصطلاح سیاست به حکومتی اطلاق میشود که مبتنی بر فرمانبرداری غیرعادی و استثنایی از یک فرد به خاطر تقدس دینی و الگو بودن وی باشد. اعتقادات مذهبی به طور عمومی راه را برای خداگونه کردن رهبری به این شکل باز میکنند.
برای جذب افراد در فرقهها، از روشهای مجابسازی تحمیلی یا بازسازی فکری استفاده میشود. بهطوریکه رهبر و جمع حاکم، اقدام به سوء استفاده روانی و استثمار ذهنی افراد میکنند و با این شیوه بر روی ذهن افراد، بازسازی فکری انجام میدهند. جذب فرد به یک فرقه، نشانه گمراه بودن وی نیست، بلکه حقیقت آن است که توسط فردی باهوش، آموزش دیده و حقه باز به درون فرقه جذب شده است. افراد جوان که برای اولین بار دور از خانه به سر میبرند، افرادی که به دنبال کسب هویت شخصی و حس امنیت از طریق خانواده هستند، افراد شاغلی که مشتاق یافتن نسخهای جهت پیشرفت سریع موقعیت خود بهخصوص به لحاظ اقتصادی هستند، مستعد جذب به درون فرقهها میباشند.
در جهان امروز زمینههای مساعدی برای رشد فرقهها بهوجود آمده است، زیرا فرقهها ادعا میکنند به افراد آنچه را که فاقدش هستند، میدهند. پس از جذب به درون فرقه، افراد درمییابند که حقیقت چیز دیگری است، لذا نسبت به زندگی خود احساس عدم رضایت کرده، و در برابر قولهای دروغین و ایدئولوژیهای ساختگی چنین سازمانهایی، کاملاً آسیب پذیر میشوند. فرقهها، قدرتمند و خطرناک هستند. آنها آزادی افراد، ارتباط افراد با کسانی که دوستشان دارند و داراییهایشان را میگیرند، و تلاش میکنند دشمنان خود را سرکوب نمایند. آنها از افراد فرقه متنفرند و هر زمان که بتوانند تنفر خود را به آنها نشان میدهند.
رهبران طماع و فاسد فرقهها، افراد آسیب پذیر ولی در عین حال نرمال را در یک نقطه بحرانی از زندگیشان گیر انداخته، ایمانشان را تخریب و ذهنشان را استثمار میکنند. آنان از بدن اعضای فرقه سوء استفاده کرده و اموالشان را به غارت میبرند. همه ما در برابر فرقهها آسیب پذیر هستیم. هوشیار کردن مردم در خصوص خطرات این سازمانهای خوش ظاهر به آنها کمک میکند، تا در دام این قبیل سازمانها اسیر نشوند. اگر شخصی در اعتقادات خویش و مبانی فکری-عقیدتی خود پایدار باشد و بهراستی معرفت دینی و اعتقادی داشته باشند، هیچکدام از فرقهها نمیتوانند در او اثر گذارند و وی را جذب کنند.
فرقهها به هیچ عنوان مقولهای حاشیهای نیستند، و کسانی که به آنها میپیوندند نیز با خوانندهی این نوشته متفاوت نیستند.
افراد میتوانند از تسلط شیادانه و قدرتمند در درون فرقهها بگریزند و کنترل زندگی خود را به دست گیرند و ذهن خود را آزاد کنند. اعضای سابق فرقهها معمولا نمیتوانند با روحانیون و مشاوران روانشناس رابطه خوبی برقرار کنند، در حالی که برای خروج از فرقه کمک لازم دارند. این افراد بدون حمایت نمیتوانند به راحتی از فرقهها خارج شوند. آنان به مشاورههای روانشناسی طولانی مدت احتیاج دارند، تا بتوانند به دنیای واقعیت بازگردند.
معنی فرقه
واژه فرقه صرفا توصیفی است. این واژه بیان تشکیل یک گروه است که حول یک شخص خاص شکل میگیرد. مدعی، اذعان میکند که ماموریت یا دانش ویژهای دارد و دانشش را با کسانی که تقریبا تمامی قدرت تصمیمگیری فردی خود را در اختیار رهبر انتصابی قرار دهند، شریک خواهد شد. فرقهها طیف وسیعی، از نسبتا بی آزار تا آنهایی که کنترل فوق العادهای بر زندگی اعضایشان اعمال میکنند، دارند. آنها از رویه بازسازی فکری، جهت اعمال نفوذ و کنترل استفاده میکنند. فرقهها در تمامی اندازهها و هول هر موضوعی یافت میشوند و از افرادی در هر سن و سابقهای عضوگیری میکنند. تمامی فرقهها آنطور که برخی مردم میپندارند، مذهبی نیستند. همه کسانی که به آنها از جانب یک فرقه مراجعه میشود، به آن فرقه نمیپیوندند، و تمام کسانی که میپیوندند نیز برای همیشه نمیمانند. فرقهها در میزان دارایی مالی و قدرت سیاسی که بهکار میگیرند، متفاوت هستند. برخی ده عضو دارند و برخی دیگر هزاران عضو داشته و فعالیتهای اقتصادی چند ملیتی و سازمانهای پیچیده چند میلیارد دلاری را اداره میکنند.
بهراستی فرقهها، فرقههای شخصیتها هستند. شخصیت، سلایق، و علایق رهبر در ارتقای هر یک از گروهها نقش محوری دارد. ساختار فرقهها، اساسا خودکامه است، لذا موسس فرقه اهمیت تام دارد. فرقهها منعکس کننده ایدهها، سبکها، و تفکرات مسئول فرق هستند.موسس یک فرقه نیاز به راههایی دارد که دیگران را به پیروی از خود متقاعد نماید. وی هرگز تمایل ندارد از قدرت کنترل خود دست بکشد. او زمانی که مشاهده نمود، میزان کنترلی که به دست آورده کافی است و میتواند بر پیروان خود نفوذ داشته باشد، نقش هدایتی را بر عهده میگیرد.
فرقهها در به دست گیری زندگی افراد مهارت خاصی دارند و همیشه در نگاه اول قابل تشخیص نیستند. در مرحله جذب افراد و عضوگیری گروه، فریبهای زیادی به کار گرفته میشود. اعضای جدید همگی از اینکه بعد از پیوستن به فرقه چه در انتظارشان خواهد بود، نا آگاه نگاه داشته میشوند. زمانی که این افراد گرفتار فرقه شدند، محتوای فرقه را بسیار متفاوت از آنچه در ابتدا مشاهده کرده بودند، مییابند. در عصر جدید فرقهها تمایل دارند، مدینه فاضله را به دیگران ارائه دهند، جایی که شفای تمام دردهای انسان آنجاست. اغوای آنان این است: اگر شما فقط با ما همراه شوید، همه چیز درست میشود، و همه کس از این پس به خوبی و خوشی زندگی خواهد کرد.
در مراحل مختلف از زندگی، افراد میتوانند در وضعیتی آسیب پذیر قرار گیرند، که در طی آن فرد دیگری میتواند نفوذ بیشتری نسبت به سایر زمانها اعمال نماید. در این زمان افراد در برابر تملقگویی، فریبکاری، اغوا و وسوسه، زمانی که تنها و غمگین هستند و احساس نیاز میکنند، آسیبپذیر میشوند. در این دورههای گذرا، افراد قابل سوء استفادهتر، پیشنهاد پذیرتر و آماده تر جهت اغوا توسط شخص حقهباز میشوند. فرقهها از میان افراد کنجکاو، فاقد تعلقات، خوش باور، و بشر دوست عضوگیری میکنند و مدینه فاضله خود را نوید میدهند. فرقهها بهخاطر ساختار و ماهیتشان که دموکراتیک نیست، هرگز موافق آزادی بیان و عمل نیستند. آنان جسم و روان افراد را به بند میکشند و داراییهایشان را غارت میکنند. شاید یکی از بهترین راههای نجات افراد استثمار شده توسط فرقهها و جلوگیری از به دام افتادن دیگران، دادن آگاهی به آنها باشد.
تعریف
در سال 1978 میلادی، یک عکس هوایی از جسد 912 تن، پیروان “جیم جونز” در حالی که لباسهای براق به تن داشتند و نوشیدنیهای حاوی سیانور در دستشان بود، در یک جنگل مه آلود در “گویانا"، در مجلات و تلویزیون منتشر شد. در اوائل سال 1993 میلادی، برنامههای تلویزیون کشتار در فرقه کورش را نشان دادند. این قبیل خود کشیهای دسته جمعی نشان میدهد که انسانها در برابر اعمال نفوذ روانی بسیار آسیب پذیر هستند. گزارشهایی از سوءرفتار نسبت به کودکان و بزرگسالان در فرقهها موجود است.
اعضای فرقهها، توسط فرقه مجاب شدهاند تا اعمالی مانند قتل، خودکشی، و سایر اقدامات خشونت آمیز را بر اساس میل موسس فرقه انجام دهند. فرقهها در سراسر کشورهای جهان، بهطور فعال، در حال عضوگیری و کسب پول و قدرت هستند. آنان اعضای خود را با شیوه بازسازی فکری استثمار کرده و تحت ستم قرار میدهند. که از این نظر میتوان فرقهها را به دو گروه تقسیم کرد: گروه اول، اعضای خود با شیوههای تحمیلی روانی و اجتماعی تحت فشار قرار میدهند، تا در آنها تغییرات رفتاری بهوجود آورند. در واقع گروه، زندگی افرادی را که جذب شدهاند، تحت کنترل خود در میآورد. آنها اعضای خود را گول میزنند، زیر سلطه میگیرند و تلاش میکنند که آنها را حفظ کنند. گروه دوم، شامل برنامههای آموزشی میباشد، که بهطور گسترده در بازار بهفروش میرسانند. آنان هطور معمول قصد ندارند، مشتریانشان را برای دورههای طولانی مدت در عضویت نگه دارند. هر دو دسته از رویه بازسازی فکری استفاده میکنند.
این سوء استفاده گران ماهر آگاه هستند که لازم است، مجموعه ای از شیوهها و سیاستهای اعمال نفوذ را به منظور متقاعد کردن دیگران، برای پیروی و عمل کردن به خواستههایشان بهکار گیرند. آنها خود را تحت پوشش موسسات قانونی به صورت رستوران، گروههای خودیاری، کارگاههای تعلیمات تجاری، باشگاههای رفاهی یا کلینیکهای روانی، مراکز ورزشهای رزمی، طرحهای رژیم درمانی، فعالیتهای اردویی و سازمانهای سیاسی، ظاهر خود را، پنهان کردهاند. لازم است بدانید، نه هر کسی که با یک عضوگیر فرقه برخورد میکند، به گروه جذب میشود، و نه هر کسی که جذب میشود برای همیشه میماند، ولی افراد به اندازه کافی جذب فرقهها میشوند و به مدت کافی میمانند. بدین ترتیب، فرقهها به مشکل اجتماعی که سزاوار بررسی جدی است، تبدیل میشوند.
اینجا صحبت از تهدید سلامت جامعه، سلامت روانی، قدرت سیاسی و آزادیهای دموکراتیک و نگرانی از بابت تباه شدن زندگیهاست. تنها اعضای فرقه نیستند که آسیب میبینند، بلکه میلیونها نفر از اعضای خانوادهها و دوستدارانشان صدمه دیدهاند.
در گذشته فرقهها با جذب افرادی به اصطلاح “حاشیهای” افراد غیر وابسته به سازمانها، افراد سر خورده، افراد ناراضی از هر نسل، جای خود را محکم میکردند. اما گروههای فرقهای امروز آنچنان روشهای مجاب کردن افراد را حرفهای بهکار میبرند، که در عالیترین سطوح اجتماعی اقدام به عضوگیری میکنند. فعالیتهای غیر متعارف فرقهها، پایان ناپذیر است. موسس و مسئولان فرقهها، افرادی بسیار بی وجدان هستند که به پیروانشان بیش از حد ستم میکنند. افرادی که فرقه را ترک میکنند، اراده ای شکست ناپذیر برای مداوای خود و بازیافت استقلال خویش دارند. آنان تلاش میکنند تا تجارب وحشتناکی را که تجربه کردهاند، فراموش کنند، که این روحیه قابل تحسین است.