رهپویان راه حق

دانش آموخته سطح2- کارشناس ارشد شیعه شناسی (گرایش کلام)

جاری کوثر2

ارسال شده در 31 خرداد 1399 توسط فاطمه خلف در بانوی کرامت نگین درخشان شهر نور و آیینه

محنت ها

شش ساله بود که پدر بزرگوارش به دستور هارون الرشید، دستگیر و به عراق تبعید و زندانی شد. پس از این حادثه به خانه برادر گرامی اش، امام رضا علیه السلام رفت تا غم دوری پدر را کمتر احساس کند. در سال 183 ه . ق که ده ساله بود، خبر شهادت پدر را شنید.

ادامه »

2 نظر »

جاری کوثر1 ( نگاهی گذرا بر زندگانی حضرت معصومه سلام الله علیها از ولادت تارحلت)

ارسال شده در 31 خرداد 1399 توسط فاطمه خلف در بانوی کرامت نگین درخشان شهر نور و آیینه

تولد نور

آغاز ماه ذی قعده برای حضرت کاظم و حضرت رضا علیهماالسلام و دودمان نبوت، پیام آور شادی و پایان یک انتظار طولانی بود؛ زیرا حضرت نجمه علیهاالسلام، فرزندی جز حضرت رضا علیه السلام نداشت و مدت ها پس از ایشان نیز صاحب فرزندی نشد. حضرت رضا علیه السلام در سال 148 ه . ق و حضرت معصومه علیهاالسلام در سال 173، یعنی با 25 سال فاصله متولد شدند. امام صادق علیه السلام نیز به ولادت چنین بانویی بشارت داده بود. روزی که حضرت معصومه علیهاالسلام دیده به جهان گشود، برای حضرت نجمه علیهاالسلام و حضرت رضا علیه السلام و پدر بزرگوارشان، روز شادی و سرور وصف ناپذیری بود؛ زیرا دختری از آسمان ولایت و امامت، طلوع کرده بود که قلب ها را جلا می داد، چشم ها را روشن می کرد و سبب گرمی کانون مقدس اهل بیت علیهم السلام می شد.

ادامه »

نظر دهید »

فرقه های خوارج (محکمه اولی)

ارسال شده در 21 آذر 1396 توسط فاطمه خلف در فرقه شناسی


 شمار فرقه های خوارج به روایت ملطی و اشعری
از نخستین متون ملل و نحل تا جستارهای امروزین، مساله فرقه ها یا انشعابهای خوارج مورد اهتمام قرار گرفته و البته گزارش هایی متفاوت در این باره به دست داده شده است. یکی از نخستین گزارش ها روایت ملطی است که در کتاب خود از ده فرقه برای خوارج یاد می کند.

ادامه »

2 نظر »

چرا عده‌ای با اینکه آدمهای مومنی هستند گناه میکنند؟

ارسال شده در 1 آذر 1396 توسط فاطمه خلف در متفرقه

چرا عده‌ای با اینکه آدمهای مومنی هستند گناه میکنند؟

بی شک گناه و معصیت مثل دیگر امور ممکن، عللى دارد که تا آنها را نشناسیم و هر یک از آنها را با روشى مناسب از میان نبریم، به ترک گناه موفق نخواهیم شد، لذا باید در مرحله‏ اول همت‏ خود را در شناسایى عوامل گناه مصروف بداریم و بعد با روشى درخور، به رفع هر یک از آنها بپردازیم تا کم کم بتوانیم خود را از چنگال گناهان برهانیم.

ادامه »

نظر دهید »

علي و فاطمه و فرزندانشان در نگاه شهاب الدين آلوسي

ارسال شده در 30 مرداد 1396 توسط فاطمه خلف در اهل بیت شناسی در منظر اهل تسنن

پرسش :

شهاب الدین آلوسی درباره علی و فاطمه و فرزندانشان چه دیدگاهی دارد ؟


پاسخ تفصیلی:

ابوالفضل شهاب الدین سید محمود آلوسى می گوید: آنان درباره على و فاطمه (علیهما السلام)

ادامه »

1 نظر »

خوارج در نهج البلاغه

ارسال شده در 30 خرداد 1396 توسط فاطمه خلف در فرقه شناسی

خوارج در نهج البلاغه:

1. حضرت علی(ع) بعد از اطلاع از ماجرای حکمیت و نیرنگ عمرو عاص که ابو موسی را فریب داد و طبق شروطی که برای حکمیت قبول کردند و عملی نشد، حضرت امیر(ع) خطبه ۳۵ را فرمودند: الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ وَ إِنْ‏ أَتَى‏ الدَّهْرُ بِالْخَطْبِ‏ الْفَادِح‏…..

ادامه »

نظر دهید »

معرفی اجمالی فرقه های خوارج

ارسال شده در 30 خرداد 1396 توسط فاطمه خلف در فرقه شناسی

فرقه خواج همانطور که از اسمش پیداست یعنی جدا شدن ودر اصطلاح تن ندادن به فرمان پیامبر عظیم الشان اسلام(ص) ونپذیرفتن جانشین واقعی آن حضرت وعمل کردن براساس بینش وبرداشت شخصی خود راگویند وشکل گیری خوارج را می توان بعدازجنگ صفین وجریان حکمیت ذکر کرد.

صاحبان ملل ونحل تا بیست وپنج فرقه را برای خوارج ذکر نموده اند ودراین نوشتار سعی شد تا به طور اجمال به معرفی فرقه های خوارج پرداخته شود .

ادامه »

1 نظر »

​سرزمينهاي اباضي نشين

ارسال شده در 26 دی 1395 توسط فاطمه خلف در فرقه شناسی

عمان

بيشتر مردم عمان اباضي هستند. از همان روزگار اموي، اباضيان در اين سرزمين حکومتي مستقل از دارالخلافه براي خود تشکيل دادند که تاکنون نيز ادامه يافته است. اين حکومت گاه به روش امامت عادله پيش مي رود و گاه به شيوه پادشاهي خود کامه، و گاه به دو حکومت امامتي و پادشاهي تقسيم مي شود تا آن که سرانجام يکي از آن دو قدرت را قبضه مي کند.در اين کشور نهضت علمي شکوفا شد، پيشوايان بزرگي ظهور کردند و دايرة المعارفهاي علمي نگاشته شد که به هفتاد جلد بالغ مي شود. اين دايرةالمعارفها همچنان در انتظار دستهايي است تا غبار از آنها بزدايد و در دسترس عموم قرارشان دهد.نيز حيات اقتصادي در اين سزمين به شکوفايي رسيد و کشتيهاي تجارتي عظيمي ساخته شدند که در طول سواحل شرقي افريقا و جنوب آسياي اقيانوس هند تردد مي کردند. بعدها اين ناوگان تجاري به ناوگان جنگي بزرگي تبديل شد که توانست جلو يورشهاي دد منشانه غربيان با هدف استثمار ثروت شرق را بگيرد و با قدرت و قاطعيت در برابر نفوذ پرتغاليها و سپس استعمار بريتانيا ايستادگي کند. اين ناوگان آخرين پايگاهي بود که، در پي باز ايستادن ملتهاي مجاور از مقاومت، در خطوط دفاع سقوط کرد. غرش گلوله هاي عمانيان در پيکار با انگليس همچنان تا دهه پنجاه به گوش مي رسيد و زماني که صداي آخرين گلوله عماني عليه انگليس خاموش شد، امت عرب بار ديگر از خواب بيدار شده و به مبارزه برخاسته بود و استعمار انگليس گامهاي سنگين خود را از شرق بيرون مي کشيد. اميد آن که بزودي تجاوزها و کارشکنيهاي اين استعمارگر در تمامي سرزمينهاي اسلامي از بين برود.

 

زنگباز

اغلب ساکنان زنگباز اباضي و داراي حکومت پادشاهي هستند. اين حکومت فعاليت خوبي در زمينه نشر فرهنگ اسلامي دارد و بعضي از سلاطين آن اقدام به انتشار برخي کتب فقهي، تفسيري، حديثي و تاريخي کرده اند. مردم زنگباز به سبب روابط اقتصادي خوبي که با شرق و مرکز و جنوب افريقا داشتند، نقش بارزي در انتشار اسلام در اين مناطق ايفا کردند.
پادشاهي زنگباز و حکومت عمان نيروي بازدارنده اي را در حمايت از مرزهاي ساحلي اقيانوس هند تشکيل مي دادند.
به دنبال وقوع انقلاب کمونيستي در تانگانيکا اين کشور توانست حکومت زنگباز را از ميان بردارد و آن را به خاک خود، تحت نام جديد تانزانيا، ضميمه کند.
مسلمانان و اعراب آواره شدند، منابع فرهنگ اسلامي از ميان رفت و کتابها طعمه حريق و علما سر به نيست شدند.


ليبي


در ابتدا بيشتر اهالي ليبي پيرو مذهب اباضي بودند اما بعداً دامنه اين مذهب محدود شد به طوري که جز در کوه نفوسه و زواره اثري از آن باقي نماند.
اباضيه در فاصله سالهاي 135 تا 155 در بخش غربي ليبي حکومتهايي کوتاه مدت و ناپيوسته تشکيل دادند که زمام آنها در اختيار سه تن از پيشوايان اباضيه بود. از درستي، پاکي و دادگري اين سه نفر گزارشهاي ارزنده اي در دست است منتها کوتاه بودند زمان حکومت هر يک از آنها مانع از آن مي شود تا ارزيابي درستي درباره آنها داشته باشيم.
اباضيان ليبي، بويژه در فاصله قرنهاي سوم تا دهم، فعاليت علمي بارزي داشتند.
شعار بسياري از دانشمندان و پيشوايان آنها بلند آوازه شدند و نوشته هاي ارزشمندي از خود به يادگار گذاشتند. نيز مدارسي مشهور با تشکيلات شگفت انگيز تربيتي و خوابگاههايي مخصوص اقامت دانشجويان دختر غير بومي داشتند که زير نظر مربّيان زن که در کار خود توانا و چيره دست بودند، اداره مي شد. از ميان اين دانشجويان بانوان دانشمند و جليل القدري ظهور کردند که در زمينه مسائل مذهبي آرا و نظريات خاصي از خود به ثبت رسانيدند.
بعضي از آنها با علماي بزرگ به مناظره مي نشستند و در مواردي آشکارا به پيروزي نايل مي آمدند. برخي از ايشان نسبت به پاره اي از مسائل مهم سياسي و اجتماعي مواضع قاطعي اتخاذ مي کردند.
اباضيه ليبي فعاليت اقتصادي چشمگيري داشتند و با برخي کشورهاي افريقايي مانند چاد، سودان و غيره روابط بازرگاني برقرار کرده بودند که اين خود موجب ورود اسلام به بعضي از اين کشورها و يا توسعه انتشار آن و استوار ساختن مسلمانان در عقيده خود شد.


تونس


اغلب ساکنان جنوب تونس ابتدا اباضي مذهب بودند؛ سپس از شمار آنها کاسته شد به طوري که اين مذهب فقط در جزيره جربه باقي مانده است.
اباضيه در اين منطقه فعاليت علمي درخشاني داشتند. آنان دست به تشکيل جمعيتهاي علمي به منظور تأليف و تدوين زدند. نخستين جمعيتي که متشکل از هفت دانشمند بود، در اوايل قرن پنجم شکل گرفت. اين جمعيت دايرةالمعارفي فقهي به نام ديوان الاشياخ در 25 جلد تأليف کرد.
اين ديوان که از مهمترين منابع فقهي اباضيه به شمار مي آيد همچنان در کتابخانه هاي شخصي نگهداري مي شود و احتمالاً مجلداتي از آن در دارالکتب مصر نيز يافت شود. بعد از اين ديوان، ديوان الغرابه نوشته شد که در تأليف آن ده تن از علما مشارکت داشتند. از اين دو تأليف گروهي که بگذريم، تآليف فراوان ديگري وجود دارد که نتيجه تلاشهاي فردي است. مردم اين منطقه بيشتر از ديگران به تاريخ اباضيه توجه و اهتمام ورزيده اند. اباضيه تونس با همه جا مخصوصاً با کشور مالي روابط و فعاليتهاي بازرگاني داشتند و اين عامل موجب رواج اسلام و شناساندن آن به اهالي اين سرزمينها شد.
در دوره اخير مخصوصاً در روزگار استعمار فرانسه، مردم جربه تجارت تونس را قبضه کردند و سد استواري در برابر نفوذ يهوديان به اقتصاد تونس تشکيل دادند. اين امر موجب شد که يهوديان و ياران استعمارگرشان، اباضيه را تحت فشار قرار دهند. اما اين فشارها و سختگيريها نه تنها باعث شکست آنان نشد بلکه بر مقاومت و مبارزه آنها افزود. تجربه، نوآوري در روشهاي تجاري، پايداري و فداکاري اباضيه عواملي بودند که موفقيت آنان را تضمين کردند و اقتصاد تونس را در دست تونسيها نگه داشتند تا آن که سرانجام کابوس استعمار برطرف و ابرهاي صهيونيستي پراکنده شد و تونس ماند و فرزندان ازاده و عزيز تونسي.


الجزاير


اغلب مردم الجزاير مذهب اباضي داشتند و در فاصله سالهاي 160ـ 296 هجري حکومتي معروف به حکومت رستميان تأسيس کردند که شش تن از پيشوايان آنها يکي پس از ديگري زمان آن را به دست گرفت. اين دولت، علاوه بر بيشترين قسمت خاک الجزاير، جنوب تونس و بخش غربي ليبي را نيز تحت سيطره و نفوذ خود قرار داد. شايد کوتاهترين عبارت براي نشان دادن چهره اين حکومت، عبارت استاد يحيي بن عزيز در کتاب مختصر او با عنوان تاريخ الجزاير باشد. وي در صفحه 92 اين کتاب مي نويسد: « سيستم حکومت در اين امارت شورايي بود. رهبران آن دستورات قرآن و سنت پيامبر را اجرا مي کردند و در جهت اصلاح اوضاع مي کوشيدند. در نتيجه تلاشهاي آنان فرهنگ عربي به شکل قابل ملاحظه اي رواج يافت و فعاليتهاي بازرگاني، کشاورزي و عمراني توسعه يافت.
و شهر تاهرت (تهارت) که اباضيه آن را بازسازي کردند و توسعه دادند، تا آن جا پيشرفت کرد که کاروانهاي تجارتي از هر سو در آن به هم مي رسيدند و جويندگان علم و دانش از اطراف و اکناف به سمت آن سرازير مي شدند».
در دوران فرمانروايي رستميان اقدامات مثبت فراواني صورت گرفت:
عدالت رواج يافت، راهها امن و آزاديها تضمن شد. آموزش، همگاني و مساجد و مراکز علمي آباد گرديد. بازارها توسعه يافت. تجارت رونق بسيار گرفت و قراردادهاي اقتصادي و سياسي با کشورهاي جنوب بسته شد، در نتيجه، رفاه و آسايش به زندگي مردم راه يافت و ناز و نعمت، زندگي آنان را فرا گرفت. با اين حال رستميان از مبارزه با پيامدهاي سوء اخلاقي و رفتاري رفاهگرايي غافل نماندند و قاطعانه با آن به مقابله برخاستند.
رهبران اين حکومت از علم و پارسايي و تقوا بهره وافي داشتند. بيشتر آنها مشغول تدريس و بعضي سرگرم تأليف بودند. بعد از سقوط حکومت رستميان، اباضيه به واحه‌ها (آباديهاي ميان کوير) پناه بردند و در بعضي از آنها تمدني درخشان به وجود آوردند. امّا سپس در نتيجه شرايط سخت و دردناک انساني و طبيعي به «ور حلال» و «وادي ميزاب» کوچيدند و در آنجا شيوه اي از تمدن را پاس داشتند که نظير آن را در ديگر واحه ها کمتر مي توان يافت.
آنان وضعيتي مستقل گونه را دنبال کردند؛ بدين معنا که با کارگزاران حکومت عثماني قرارداد بستند که مأموران آنها وارد سرزمين اباضيه نشومند و در مقابل قول دادند ماليات معيني را شخصاً به دولت عثماني تحويل دهند و ماليات بگيران به آنها مراجعه نکنند. با آمدن فراسنه و چيره شدن آن بر مغرب اسلامي، اباضيه توانستند همين شيوه را با آن کشور نيز ادامه دهند و با فرانسه قرارداد تحت الحمايگي ـ و نه اشغال ـ بستند. آنها قول دادند که همان مقدار مالياتي را که به ترکها مي دادند به فرانسه نيز پرداخت کنند و آن را خود شخصاً به نزديکترين مرکز حکومتي فرانسه تحويل دهند مشروط به اين که فرانسويها وارد سرزمين اباضيه نشوند و در هيچ يک از امور و شؤون آنها دخالت نکنند. گرچه فرانسويها برخي از بندهاي پيمان تحت الحمايگي را ناديده گرفتند، اما اين پيمان تا آغاز انقلاب مردمي الجزاير، همچنان معتبر و معمول بود. انقلاب الجزاير همه مردم را زير پرچم جهاد و مبارزه گرد آورد و همگي براي بيرون راندن استعمار از سرزمين خود به پاخاستند. مبارزه به پيروزي رسيد و سراسر کشور تحت يک نظام حکومتي درآمد؛ نظامي که مردم الجزاير يکپارچه آن را انتخاب کردند تا آينده تابناک خود را بر شالوده هاي استواري از گذشته پر افتخارش بنا کند.
در مناطق اباضي نشين الجزاير حرکت مستمر علمي جريان داشت و در برخي واحه هاي آن نوعي سيستم آموزش و پرورش منسجم و هماهنگ معروف به «نظام عزابت»، به وجود آمد. اين سيستم بتدريج تکامل يافت و به يک نظام گسترده تربيتي، اداري و اجتماعي تبديل شد.
بخشهايي از اين نظام هنوز هم به اجرا در مي آيد اما جنبه هاي سياسي و قضايي را، پس از استقلال، دولت به عهده گرفته است. نظام عزابت باتوجه به زمان پيدايش آن يعني قرن پنجم، يک نظام تربيتي بسيار مترقي و پيشرفته به شمار مي آيد. پوشيدن اونيفورم، رعايت تفاوتهاي فردي دانشجويان، توجه به افراد کم هوش، تهيه خوابگاه براي دانشجويان غير بومي زير نظر مربيان ورزيده و اعزام دانشجو براي تمرين عملي و ارشاد و هدايت، همگي از ويژگيهاي برجسته اين سيستم بود. اميدوارم خوانندگان چنين برداشت نکنند که اين نظام به پاي نظامهاي آموزشي و پرورشي عصر ما مي رسيده است ليکن همين خود کافي است که اين نظام به بسياري از مسائل و مشکلات تربيتي در آن عصر توجه کرد و راه حلهايي ارائه داد که با راه حلهاي روان شناسان و متخصصان مسائل تربيتي روزگار ما تفاوت چنداني ندارند.
از وجود پيروان مذهب اباضي در برخي کشورهاي افريقايي و اروپاي شرقي اخبار و گزارشهايي مي رسد اما همه اين گزارشها مستند نيست و فقط به پاره اي از آنها مي توان اعتماد کرد.

نظر دهید »

فرقه های خوارج (اباضیه)

ارسال شده در 26 دی 1395 توسط فاطمه خلف در فرقه شناسی

ظهور اباضیه

این فرقه یکی از شاخه های گسترده و ماندگار خوارج است و نام آن از عبدالله بن اباض گرفته شده است. هرچند به طور سنتی ابن اباض را پایه گذار فرقه اباضیه می دانند، اما ظاهرا ریشه اندیشه خوارج میانه رو به ابوبلال مرداس بن ادیه تمیمی باز می گردد که رهبری گروه معتدل خوارج بصره را که به جواز تقیه و وانهادن جهاد عقیده داشتند و «قعده» نامیده شدند در اختیار داشت. تدوین اندیشه های اباضیه وامدار تلاش ابوشعثاء جابر بن زید است، بدان پایه که برخی انتساب اباضیه به ابن اباض را تنها نسبتی اصطلاحی و به اعتبار مواضع سیاسی برجسته او و از جمله نامه اش به عبدالملک بن مروان دانسته اند، و برخی نیز جابر بن زید را سازمان دهنده واقعی فرقه معرفی کرده اند.
به هر روی، پس از آنکه در پی قتل ابوبلال (61ق. / 680 و 681م) خوارج بصره برای یاری عبدالله بن زبیر راهی مکه شدند و با بروز اختلاف میان آنها و ابن زبیر بخشی از مخالفان تحکیم راه یمامه در پیش گرفتند و بخشی نیز به بصره بازگشتند، دسته هایی از خوارج به رهبری ابن ازرق خواهان هجرت و جهاد شدند و به سوی اهواز رفتند و بخش محدودتری از آنان به رهبری عبدالله بن اباض، عبدالله بن صفار و ابوبیهس در بصره ماندند (سال 64ق. / 683 و 684م). به تدریج اختلافهایی میان این سه تن نیز بر سر حکم کردن یا حکم نکردن به شرک مسلمانان مخالف خوارج رخ نمود و سرانجام رهبری گروهی از خوارج بصره که بیش از همه مواضعی معتدل داشتند به عبدالله بن اباض رسید. در منابع تاریخی و کتابهای ملل و نحل آگاهیهای اندکی درباره ابن اباض در دست است و سال ولادت و وفات او نیز به درستی روشن نیست. همین اندازه روشن است که وی از تابعین بود و با عبدالملک مروان (65-86ق. / 685- 705م) هم مکاتبه هایی داشت. از همین روی است که در برخی از تحقیقات معاصر مرگ او را در حدود سال 80ق. / 699م. دانسته اند.
ابن اباض که از او با عنوان «امام اهل تحقیق»، «امام المسلمین» و «امام القوم» یاد شده، با اندیشه های تندروانه موافق نبود، و از همین روی و احتمالا به امید رسیدن به سازشی با خلیفه وقت از جهاد خودداری ورزیده و باب مکاتبه را با عبدالملک مروان گشوده است. وی به روایت شماخی مناظره هایی نیز بر ضد خوارج افراطی داشته راه خود را از آنان جدا می ساخته است. برخی این جدایی را آن اندازه گسترده و دیرین می دانند که معتقدند اصولا نام خوارج به همان گروهای تندرو و عمدتا ازارقه اختصاص دارد و میانه روانی که ابوبلال، ابن اباض و جابر بن زید رهبریشان کرده اند به معنای اصطلاحی خوارج نیستند. امروز نیز اباضیان عمان و شمال افریقا این نام را خوش نمی دارند. (بنگرید به: سابعی، اصطلاحی خوارج نیستند. امروز نیز اباضیان عمان و شمال افریقا این نام را خوش نمی دارند. بنگرید به: سابعی، الخوارج الحقفبفه النائبه، ص 187)


اباضیه به رهبری عبدالله بن اباض

پس از عبدالله بن اباض رهبری گروه میانه رو خوارج در اختیار جابر بن زید قرار گرفت. او که نام کاملش ابوشعثاء جابر بن زید ازدی یحمدی و اصالتا از مردمنان خوف عمان است، در منابع اباضی «عمده الاباضیه» اصل المذهب» و از شاگردان برجسته ابن عباس و در ردیف حسن بصری و ابن سیرین خوانده شده است. او که از طبقه دوم تابعان ساکن بصره بود، در این شهر پیش از حسن بصری حلقه درسی داشت و فتوا می داد و حدیث نقل می کرد. کسانی چون عمرو بن دینار، قتاده و ایوب سختیانی از او نقل حدیث کرده اند و عالمان روزگارش وی را ستوده اند، چونانکه از ابن عباس نقل شده است که گفت: «در حالی که حابر در میان شماست چرا از من می پرسید؟» یا از قتاده نقل شده است که به هنگام خاکسپاری جابر گفت: «امروز دانش اهل بصره را به خاک سپردند.» (بنگرید به: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج4، ص 482؛ ابن کثیر، البدایه والنهایه، ج 9، ص 94) بیشتر منابع تاریخی درگذشت او را به سال 93ه. ق. / 711 و 712م. و تنها برخی آن را به سال 103ق. / 721 و 722م. دانسته اند و برخی نیز از سالهای 93، 103 و همچنین 104ق. / یاد کرده اند.
جابر بن زید که او را «سازمان دهنده واقعی فرقه» اباضیه خوانده اند در روزگار حضور خود در بصره که در آن زمان کانون مهم فعالیت خوارج بوده و با آنان در این مساله که ریختن خون دیگر مسلمانان را روا دانسته اند مناظره ای داشته است. وی همچنین توانست در نخستین سالهای ریاست خود بر اباضیه با حجاج روابط دوستی برقرار کند تا آن پایه که نخستین سالهای ریاست خود بر اباضیه با حجاج روابط دوستی برقرار کند آن پایه که مقارن با پیکار حجاج با خوارج افراطی روابط میان او و جابر خوب بوده واین روابط حتی پس از تاسیس شهر واسط (سال 83-86ق. / 702- 705م) نیز ادامه داشته است. این روابط بعدها به سردی گرایید و کار به جایی رسید که حجاج به آزار و کشتار اباضیان پرداخت و برخی از رهبران این گروه را کشت و برخی را به عمان تبعید کرد.


اباضیه به رهبری ابوعبیده

با درگذشت جابر رهبری اباضیه به ابوعبیده مسلم بن ابی کریمه تمیمی رسید و در دوره حیات او بود که با مرگ حجاج (95ق. / 714م) اندکی فضا برای اباضیان مساعدتر شد. اما دیری نپایید که اوضاع به سان گذشته سخت شد و در دوران فرمانروایی خالد بن عبدالله قسری (د. 105ق. / 723 و 724م) بر عراق در میان اباضیان نیز تمایل به شورش رخ نمود. هم در این دوره بود که ابوعبیده نقشه ای برای گستراندن تعالیم فرقه خود در سراسر جهان اسلام فراهم نهاد تا «اباضیان ولایات مختلف را به شورش برانگیزد و یک امامت اباضی جهانی بر ویرانه های خلافت اموی بنا کند». (لویکی، «اباضیه»، دانشنامه ایران و اسلام، ج 2، ص 298) در چهارچوب این نقشه، وی امور جنگ و دارایی را به حاجب طائی سپرد و خود که بهره ای فراوان از دانش داشت امور دین و تبلیغ را در دست گرفت و توانست در بصره شمار فراوانی از شاگردان را بپرورد که «حمله العلم» یا «نقله العلم» او بودند و بنای گستراندن مذهب اباضی را در خاور و باختر جهان اسلام نهادند.
در شرایطی که حکومت امویان سالهای پایانی خود را می گذراند شماری از این مبلغان راهی مغرب شدند، کسانی به یمن و حضرموت رفتند، جمعی روانه عمان گشتند و برخی هم به خراسان رفتند. بدین سان حکومت امویان زمانی پایان یافت که اندیشه ها و شورشهای خوارج در مغرب، عمان و جنوب غرب جزیره العرب به طور جدی گسترده شده بود.
هرچند پس از مرگ ابوعبیده (حدود 160ق. / 777م) و رسیدن امامت اباضیان به ابوعمرو ربیع بن حبیب، کار اباضیان در بصره رو به افول گذاشت، امام در هیمن زمان آنان در شمال و شمال غرب افریقا و نیز عمان پایگاهی عمده فراهم ساخته و در آستانه تشکیل حکومتهایی نسبتا پایدار بودند یا به برپایی دولتهایی توقیق یافته بودند. از این میان مهمترین آنها حکومت های شمال افریقا، لیبی و الجزایر و نیز حکومتهای عمان بود و تا کنون هم جمعیتهایی از اباضیه در عمان، افریقای شرقی، بخشهایی از لیبی به ویژه در عمان اکثریتی را به خود اختصاص داده اند.


کلیات اندیشه های اباضیه

اباضیه نماینده اندیشه میانه رو در جامعه خوارج یا مخالفان تحکیم است که در پاره ای از مسائل با دیگر گروههای خوارج اتفاق نظر و در برخی از مباحث با آنان اختلاف دارد. کلیات اندیشه های این گروه را می توان در محورهای زیر ترسیم کرد:
1- در مساله شرک و توحید اسلام تکفیر که از مسائل بنیادین و نخستین در اندیشه خوارج است این گروه برخلاف تندروانی چون ازارقه که مرتکب کبیره را به هر شکل کافر و مشرک و ریختن خون او را روا می دانند بر این عقیده اند که شرک تنها به دروغ پنداشتن خداوند، انکار وجهی از توحید، انکار چیزی از قرآن حلال دانستن حرام منصوص یا حرام شمردن حلال منصوص است و جز این موجب کفر نمی شود. پس اگر مرتکب کبیره را کافر نیز گفته باشند مقصود از این کفر، کفران و ناسپاسی در برابر نعمتهای خداوند است. البته از دیدگاه این گروه اگر کسی بر گناه اصرار داشته باشد به واسطه این اصرار منافق و کافر (یعنی کافر نعمت) است. این تفسیر از کفر، شرک و نفاق در دیدگاه اباضیه، این گزارش شهرستانی را روشن تر خواهد ساخت که از گروه یاد شده چنین نقل می کند: «مخالفان ما از هل قبله کافر غیر مشرکند. ازدواج با آنان جایز است، ارث بردن از آنان یا ارث گذاشتن برای آنان رواست، به غنیمت در آوردند دارایی های آنان اعم از سلاح و توشه و مرکب تنها به هنگام جنگ جایز و در غیر این صورت حرام است و کشتن و اسیر کردن آنان به صورت غافلگیرانه حرام است، مگر پس از آنکه جنگ برپا شده و بر آنان اتمام حجت نیز شده باشد.» (الملل و النحل، ج 1، ص 134) بنابر گزارش شهرستانی، اباضیه همچنین عقیده دارند که سرزمین مخالفانشان، از اهل قبل، «دار توحید» و فقط اردوی سلطان یا حکمران مخالف آنان «داربغی» است. اباضیه به دلیل چنین نگرشی گواهی مخالفان را نسبت به همدیگر مقبول و نافذ می دانستند.
2- اباضیه در مساله ایمان و ارتباط آن با عمل به سان دیگر گروههای خوارج، عمل را بخشی از ایمان دانسته اند و از این رو در برابر گروههای طرفدار اندیشه ارجاء قرار می گیرند.
3- دیدگاه اباضیه در مباحثی چون اسماء و صفات گاه به دیدگاههای مذهبهایی چون مالکیه نزدیک می شود و اسماء و صفات را توقیفی می داند و گاه به اندیشه معتزله نزدیک می شود و صفات را عین ذات خداوند می شمرد. این خود سبب شده است که هم از تفاوت نداشتن اندیشه های اباضیه با مالکیه «جز در چند مطلب» سخن به میان آورده و هم از سویی این فرقه در بخشی از مباحث کلامی اثر پذیرفته از معتزله دانسته شود تا جایی که برخی فرقه اباضیه را فرقه «واصلیه اباضیه» خوانده اند. مصداق روشن این اثرپذیری عقیده به خلق قرآن است که به این گروه نسبت داده می شود. (بنگرید به: اشعری، مقالات الاسلامیین، ج 1، ص 174)
4- یکی از دیگر محورهای اندیشه اباضیه مساله امامت است. این گروه بسان محکمه اولی وجود امامت را ضروری نمی دانستند. از دیدگاه آنان حالتی که در آن به دلیل شرایط نامساعد امامتی وجود ندارد، دوره «کتمان» و حالتی که در آن امامتی شکل می گیرد دوره یا حالت «ظهور» است و امامی را که بدین ترتیب انتخاب شود امام البیعه یا امام الظهور نامند. شاید زمینه انکار امامت از سوی فرقه های خوارج بدان باز می گردد که جنگهای آغاز شده از نیمه اول سده اول را جنگهایی بر سر اهداف دنیوی و گسترش حوزه حکمرانی می دانستند و این در حالی بود که از دیگر سوی خود به جامعه و امامتی به شدت آرمانگرا که بر پایه انتخاب آزاد استوار است می اندیشیدند.
البته، اباضیه با وجود این برای امام شرط می دانند که از کمال های اخلاقی برخوردار و انسانی صدوق، وفادار، گشاده دست، مهربان، پاک، فروتن، بردبار و پیراسته از آزمندی باشد. چنین امامی است که اطاعت از او بر مردم واجب است و البته اگر از راه راست به در شود باید بر ضد او قیام کرد. از دیدگاه اباضیان، امامان بر دو گونه اند: امام شاری، و آن در هنگامی است که دوره کشورگشایی باشد، و امام دفاعی یا مدافعی که در دوران ضعف وظیفه دفاع از اباضیان را بر عهده دارد.
هرچند اباضیه به وجود امامتهای متعدد در سرزمینهای متفاوت در یک زمان معتقد شده و این را در عمل نیز پذیرفته اند، اما اندیشه آرمانی آنان برپایی امامتی جهانی است. ناگفته نماند اباضیه در عرصه فقه نیز یگانه شاخه از خوارج است که دارای فقهی مستقل بوده و امروزه فقه اباضی در کنار دیگر مذاهب عمده یعنی مذاهب چهارگانه اهل مطرح می شود. مسلک فقهی اباضی عمدتا به جابر بن زید نسبت داده شده و آن را مذهبی میانه رو و مبتنی بر منابع استنباطی کتاب، سنت، اجتماع، قیاس و استدلال دانسته اند، با این قید که در این مذهب، استدلال اموری چون استصحاب، مصالح مرسله و استحسان را نیز در بر می گیرد.


انشعابات داخلی اباضیه

در منابع فرقه شناختی در این باره گزارشهایی متفاوت به دست داده می شود؛ در حالی که اشعری و بغدادی از چهار فرقه اباضیه سخن به میان می آورند و اسفراینی و شهرستانی از سه فرقه می گویند، در برخی تحقیقات معاصر افزون بر بیست فرقه برای این گروه ردیف شده است. عمده ترین این فرقه ها عبارتند از:
1- وهبیه:

این شاخه مهمترین شاخه فرعی اباضیه و شاخه ای معتدل است که تا زمان حاضر نیز به حیات خویش ادامه داده و نام «اهل الدعوه» یا «اهل المذهب» را بر خود نهاده است. پیدایی این فرقه را به وفاداری گروهی از اباضیان بر امامت عبدالوهاب باز گردانده اند.


2- حارثیه:

پایه گذار این شاخه حمزه کوفی است که از ابوعبیده جدا شد و در باب افعال انسان به اندیشه معتزلیان گرایید. البته این فرقه را به نام یکی دیگر از همراهان و همرأیان حمزه یعنی حارث بن اسد منسوب کرده اند.


3- طریفیه:

این فرقه را عبدالله بن طریف که از یاران طالب الحق عبدالله بن یحیی بود در حدود سال 129ق. / 747م. در عربستان جنوبی پایه گذارد. در نیمه اول سده سوم هجری این فرقه در کنار فرقه های وهبیه و شعبیه یا نکار یکی از سه فرقه اصلی در میان پیروان خوارج در شرق بوده است.


4- نکار:

این فرقه که از آن با نامهای نکاث، عمریه، شعبیه، ملحده، یزیدیه و مستاوه نیز یاد شده و پیروانش خود را محبوبین می نامیده اند یکی از شاخه های اصلی خوارج در شمال افریقاست که در پی اعتراض گروهی از آنان به عبدالرحمن بن رستم و در انتقاد آنان از سپردن ولایتعهدی از سوی او به پسرش عبدالوهاب شکل گرفت. رهبر این گروه یزید بن فندین بود و از رهبران دیگری چون ابوعمار عبدالحمید اعمی و ابویزید مخلد بن کیداد نیز برای این گروه یاد شده است. رهبران نکار در دوره حکمرانی عبدالوهاب توانستند یک بار بر او پیروز شوند و تاهرت را هم در اختیار گرفتند. آنان البته بعدها سرکوب شدند. از دیدگاه نکار، با وجود افضل امامت مفضول صحیح نیست و امامت تنها با حفظ همان شروطی که در موقع بیعت با او قرار داده شده و شرط صحت بیعت آغازین با او بوده است صحیح است و در صورت از میان رفتن این شروط امامت نیز باطل خواهد بود.


5- نفاثیه:

این فرقه منسوب به فرج بن نصر معروف به نفاث است که بر افلح بن عبدالوهاب، امام رستمیان خرده می گرفت که از اصول و ارزشهای معنوی اباضیان فاصله گرفته است. پیدایی این فرقه احتمالا در اوایل سده سوم هجرت بوده و در سده پنجم نیز پیروان آن در جبل نفوسه و در سده هشتم در منتهی الیه جنوب تونس وجود داشته اند و امروزه هم باقایای از آن با نام نفاتی در غریان و جبل نفوسه زندگی می کنند.


6- خلفیه:

این فرقه با خاستگاه سیاسی محض در حدود اواخر سده دوم از سوی خلف بن سمج بن ابی الخطاب عبدالاعلی و همزمان با امامت عبدالوهاب شکل گرفت. جنبش خلف در دوران امامت افلح جانشین عبدالوهاب سرکوب شد اما باقیماندگان آن تا مدتها بعد به حیات خود ادامه دادند و به ویژه در شمال غرب طرابلس فراوان بودند.


7- عمریه:

این فرقه احتمالا در نیمه اول سده دوم توسط عیسی بن عمر یا عمیر پایه گذاری شد. تعالیم این فرقه با وهبیه اختلاف فراوانی داشته و این گروه که در افریقای شمالی دارای طرفدار بوده قرآن را به روایت عبدالله بن مسعود به رسمیت می شناخته اند.


8- حسنیه یا حسینیه:

این نام بر پیروان احمد بن حسین یا حسن طرابلسی اباضی که در سده سوم می زیسته و دیوان او در سده چهارم در ورقله معروف بوده نهاده شده است. پیروان این فرقه در سده ششم هنوز در برخی از نواحی شرق جبل نفوسه وجود داشته اند.


9- فرثیه:

این نام بر پیروان سلیمان بن یعقوب بن افلح نهاده شده است که خوردن روده بزرگ گوسفند (فرث) را حرام می دانست و بدین مناسبت این فرقه را فرثیه نامیدند.


10- سکاکیه:

این نام از آن به فرقه محدودی از اباضیه در قنطراره بوده است که اذان و نماز جماعت را بدعت دانسته و منکر سنت بوده و از این روی از سوی وهبیان مشرک خوانده شده اند. این گره در سده پنجم به کلی از میان رفته است.


11- حفصیه:

این نام را بر پیروان حفص بن ابی مقدام نهاده اند که معتقد بود میان ایمان و شرک مرتبه ای دیگر هست و آن «معرفه الله» است.


12- یزیدیه:

نام فرقه دیگری از فرقه های فرعی اباضیه و البته جدای از نکار است. این گروه که خود را از پیروان محکمه اولی قلمداد می کرده اند هر گناهی را اعم از صغیره و کبیره موجب شرک می دانستند. همچنین به یزیدیه نسبت داده شده است که می گفته اند: «خداوند پیامبری از عجم برخواهد انگیخت و کتابی کامل بر او فرو خواهد فرستاد و او نیز شریعت تازه ای خواهد آورد.»


13- «اصحاب طاعه لایراد بهالله»:

این شاخه از گروههای اثر پذیرفته از آموزه های معتزله است و است و از همین روی نظریه آنان درباره «طاعتی که مقصود از آن خداوند نیست» را بر مسلک ابوالهذیل دانسته اند. پیدایی این فرقه پس از نیمه سده سوم هجرت بوده است.



منـابـع:
حسن صابری- تاریخ فرق اسلامی- جلد 1- انتشارات سمت- 1384
محمد بن عبدالکریم شهرستانى- الملل و النحل- تحقیق عبدالعزیز محمد الوکیل- دار الفکر- بیروت- بى تا
ابوالحسن اشعرى- مقالات الاسلامیین- تصحیح هلموت ریتر- 1400ق

نظر دهید »

تاریخ و قلمرو فرقه اباضیه

ارسال شده در 26 دی 1395 توسط فاطمه خلف در فرقه شناسی

پیدایش فرقه هاى خوارج
بعد از مرگ یزید بن معاویه در سال 64 هجرى و ادعاى خلافت توسط عبدالله بن زبیر در مکه، رهبران خوارج کوفه و بصره با هدف دفاع از مکه و کعبه به وى پیوستند و با او به عنوان خلیفه مسلمین و امام بیعت کردند. اما پس از چندى خوارج دیدگاه عبدالله بن زبیر را در باب عثمان جویا شدند. او نسبت به عثمان و طلحه اظهار ارادت کرد و زبیر را مورد ستایش قرار داد و از خوارج تبرى جست. به همین علت خوارج از او روى گردانده، عازم بصره و کوفه گردیدند و عده اى نیز راه یمامه را در پیش گرفتند.
نافع بن ازرق به عنوان یکى از بزرگان خوارج تندرو پس از چندى از بصره به اهواز عزیمت کرد و در نامه اى که به سران خوارج نوشت، عقاید خود را بیان کرد. وى اقامت خوارج در میان کفار، و قعود و تقیه را تقبیح کرد و آنها را به هجرت دعوت نمود. وى چنین مى پنداشت که هر کس حتى از خوارج براى امر به معروف و نهى از منکر خروج نکند، کافر گمراهى است که کشتنش جایز است. نامه نافع بن ازرق و بیان پاره اى از عقاید خاص وى در باب مرتکب کبیره باعث پیدایش فرق خوارج نخستین و جدایى بزرگان خوارج از یکدیگر شد. بنابراین سال 65 هجرى مقطعى مهم در پیدایش فرقه هاى گوناگون خوارج است. بزرگان خوارج همچون عبدالله بن اباض، نجدة بن عامر و عبدالله بن صفار (یا اصفر) با وى به مخالفت پرداخته، هر کدام مؤسس فرقه اى در تاریخ خوارج گردیدند. ملل و نحل نویسان تعداد خوارج را تکثیر کرده تا اختلاف میان گروه هاى اسلامى را زیاد نشان داده و عدد 73 را تکمیل نمایند. ملطى در التنبیه والرد خوارج را بیست و پنج فرقه، بغدادى در الفرق بین الفرق بیست فرقه، شهرستانى در الملل والنحل بیست و سه فرقه، ابن جوزى در تلبیس ابلیس دوازده فرقه، ابومحمد یمنى در عقائد الثلاث والسبعین فرقة شانزده فرقه، و بقیه ملل و نحل نویسان نیز مشابه این نویسندگان به شمارش و تکثیر خوارج پرداخته اند.
ناشى اکبر نیز در کتاب مسائل الامامه مى گوید:

«خوارج چهار دسته اند: 1. ازارقه: پیروان نافع بن ازرق؛ 2. نجدیه: پیروان نجدة بن عامر حنفى؛ 3. اباضیه: پیروان عبدالله بن اباض؛ 4. صفریه: پیروان عبدالله بن صفار، و دیگر فرقه هاى خوارج از این چهار فرقه منشعب شده اند؛ زیرا امروزه کسى از خوارج را نمى یابى جز آن که ولایت یکى از این چهار نفر را پذیرفته، گمان مى کند که با او هم عقیده است و از مخالفان وى در خوارج تبرى مى جوید. گرچه پیدایش این فرق چهارگانه هم زمان بوده است، ولى در فراخوانى و دعوتشان، برخى بر دیگرى مقدم اند». (مسائل الامامة، ص68.)، ابوالحسن اشعرى در مقالات الاسلامیین مى نویسد: «اصل اقوال خوارج از ازارقه، اباضیه، صفریه و نجدیه است و همه اصناف دیگر از صفریه منشعب شده اند». (مقالات الاسلامیین، ج1، ص169.) به هر حال اگرچه به نظر مى رسد که فرقه هاى مهم خوارج شش تا باشند و بیهسیه، پیروان ابوبیهس هیصم بن جابر، و عجارده، پیروان عبدالکریم بن عجرد نیز از فرقه هاى مهم خوارج اند، ولى چهار فرقه مذکور از اهمیت بیشترى برخوردارند.

ظهور اباضیه و بنیانگذاران
پیشوای اباضیه، ابوالشعثاء جابربن زید، در سال 22 هجری دیده به جهان گشود و در سال 96 هـ درگذشت. پیروان این مذهب برخلاف قاعده به عبدالله بن اباض تمیمی، یکی از شخصیتهای نامدار این فرقه نسبت داده شده اند و ظاهرا این نام را برخی از کارگزاران حکومت اموی در عهد عبدالملک بن مروان بدانها داده اند. دلیل این نامگذاری نامه نگاری ها و مباحثات طولانی عبدالله با عبدالملک، حرکت فعالانه انتقادی عبدالله از شیوه، حکومت اموی به سبب دور شدن آن حکومت از روش خلفای راشدین، دعوت آشکار او از حکومتگران به اعتدال یا دخالت نکردن در کارهای مسلمانان، و سرانجام موضع گیریهای سرسختانه فکری عبدالله در برابر خوارج بود به طوری که وی را در نظر توده مردم در مقام پیشوا و رهبر قرار داد. اما خود اباضیه خویشتن را «اهل الدعوة» (دعوتگران) می نامیدند و مدت زمانی پس از مرگ جابر به اباضیه معروف شدند. با این حال آنان تنها زمانی این عنوان را برای خود به رسمیت شناختند که در میان مردم رایج شده بود و بدان شهرت یافته بودند. دومین پیشوای اباضیه ابوعبیده مسلم بی ابی کریمه است. وی از جابر و دیگران دانش آموخت و از طرق شاگردان آن دو بود که مذهب اباضی در بیشتر سرزمین های اسلامی انتشار یافت. برخی از این شاگردان که آورندگان دانش (حملة العلم) به مشرق و مغرب بودند، به نام و شهرت دست یافتند.

دروران تدوین و تألیف اباضیه
اباضیه خیلی زود دست به تألیف و تدوین زدند. به گفته کتب تاریخی، جابر دیوان قطوری تألیف کرد که روایت و آرای خود را در آن گرد آورد. این دیوان در روزگار عباسیان از میان رفته است. ربیع بن حبیب نیز در قرن دوم «صحیح» خود را نگاشت. این کتاب که هنوز هم تکیه گاه اباضیه در حدیث به شمار می آید، به دلیل سه سندی بودن، از صحیح مسلم و بخاری ارزشمندتر است. عبدالرحمن بن رستم و هود بن محکم هواری بر قرآن تفسیر نوشتند و ابوالقیظان محمد بن افلح چندین کتاب در موضوع «استطاعت» و ابوغانم مجموعه خود را در حدیث و آثار به رشته تحریر درآوردند. همه اینها در قرن اول و دوم هجری صورت پذیرفت و علاوه بر آنها، آثار دیگری نیز در همین دوره تألیف شد. این جریان تألیف در شعبه ها و رشته های مختلف فرهنگ اسلامی، در دوره های بعد نیز ادامه یافت. اگر از مجموع نوشته های اباضیه و دیگر مذاهب اسلامی آماری تهیه کنیم و تألیفات هر یک از این مذاهب را نسبت به تعداد پیروان آن بسنجیم در خواهیم یافت که شمار تألیفات اباضیه، اگر نگوییم بالاترین یکی از بالاترین درصدها را تشکیل می دهد. اما از آنجا که اباضیه همواره تحت پیگرد و اعمال انواع فشارها و سختگیری ها از جمله گاه سوزاندن کتابها و کتابخانه ها از سوی حکومتگران بودند که در موارد بسیاری از آن دست فقهای متعصب را در تحریک دستگاه حکومت به آزار و اذیت مخالفان خود می توان مشاهده کرد، لهذا بسیاری از آثار اباضیه نابود شد و تاکنون نیز بیشترین و مهمترین کتب این مذهب حتی برای پیروان آن، ناشناخته مانده است.
عوامل این ناشناختگی عبارتند از:
1ـ کسانی که نسخه هایی از این آثار را در اختیار داشتند، از ترس این که مبادا این نسخه ها نابود شوند، در محافظت آنها سخت می کوشیدند؛ چه، آنان تجربه های تلخی از نابودی کتابهای ارزشمند پیش رو داشتند.
2ـ وضعیت نابسامان و آشفته ای که اباضیه در آن به سر می بردند و موجب می شد بسیاری از آنان برای حفظ جان خود پیوسته نقل مکان کنند، به آنها اجازه نمی داد که از تمامی اشیای ارزشمند، بویژه اگر سنگین وزن بودند، نگهداری کنند.
3ـ تعصبات خشک مذهبی عده ای از اباضیه و مخالفان آنها.
4ـ زمینه مساعدی که مخصوصا در عصر حدیث برای کتابهای دیگر مذاهب اسلامی فراهم بود، برای اباضیه فراهم نبود.
دولتهای اسلامی پیرو مذاهب مختلف کار نشر کتابهای این مذاهب را به عهده گرفتند و بدین منظور مؤسسه های عظیمی تأسیس کردند که این کتابها را به همه جا می رساندند و در دسترس عمومی قرار می دادند.

اصل عقاید فرقه اباضیه
پیروان فرقه اباضیه از دیگر فرقه هاى خوارج معتدل تر و از نظر اندیشه و اعتقاد، به امت اسلامى نزدیک تر و در مقایسه با سایر گروه هاى خوارج، از غلو و تندروى دورترند، و به همین جهت تا کنون باقى مانده اند. اینان فقهى نیکو دارند و در میانشان دانشمندان برجسته اى وجود دارد. گروه هایى از آنان در آبادى هاى صحراى باخترى و گروهى دیگر در منطقه زنگبار ساکن اند. این فرقه اندیشه هایى فقهى دارند که پاره اى از آنها اساس برخى از قوانین کشور مصر در خصوص میراث، یعنى مسئله ارث بردن از طریق ولایت عتق است؛ چه اینکه قانون مصر رتبه این گونه وارث را پس از دیگر ورثه، حتى ارثى که به همسر پرداخت مى شود، قرار مى دهد؛ با اینکه مذاهب چهارگانه رتبه آن را به دنبال طبقه نسبى، و پیش از پرداخت به نزدیکان صاحب سهم قرار داده است.
خلاصه اى از عقاید و اندیشه هاى اباضیه بدین قرار است:
الف) آنان مخالفان مسلمان خود را نه مشرک مى دانند و نه مؤمن، ولى کافر مى نامند، معتقدند که آنان به نعمت خدا کفر ورزیده اند، نه اینکه کفر اعتقادى داشته باشند؛ زیرا به خدا کافر نشده اند، بلکه فقط درباره خداى متعال کوتاهى کرده اند.
ب) خون مخالفان خود را محترم شمرده و سرزمین آنان به جز لشکرگاه سلطان را دارتوحید و خانه اسلام مى دانند، ولى این عقیده را آشکار نمى کنند و فقط در پنهان معتقدند که خانه مخالفان و خون آنان محترم است.
ج) از غنایم جنگى مسلمانانى که با آنان مى جنگند، فقط مرکب و اسلحه و هر آنچه را که موجب تقویت توان جنگى آنان مى شود، حلال مى دانند، ولى طلا و نقره را به آنان بازمى گردانند.
د) شهادت دادن مخالفان و ازدواج با آنان جایز و رابطه توارث میان آنان با خوارج برقرار است. از تمام این موارد میانه روى آنان و رعایت انصاف در برخورد با مخالفان خود آشکار مى شود.

سرزمینهای اباضی نشین
عمان
بیشتر مردم عمان اباضی هستند. از همان روزگار اموی، اباضیان در این سرزمین حکومتی مستقل از دارالخلافه برای خود تشکیل دادند که تاکنون نیز ادامه یافته است. این حکومت گاه به روش امامت عادله پیش می رود و گاه به شیوه پادشاهی خود کامه، و گاه به دو حکومت امامتی و پادشاهی تقسیم می شود تا آن که سرانجام یکی از آن دو قدرت را قبضه می کند. در این کشور نهضت علمی شکوفا شد، پیشوایان بزرگی ظهور کردند و دایرة المعارف های علمی نگاشته شد که به هفتاد جلد بالغ می شود. این دایرةالمعارف ها همچنان در انتظار دستهایی است تا غبار از آنها بزداید و در دسترس عموم قرارشان دهد.
نیز حیات اقتصادی در این سزمین به شکوفایی رسید و کشتیهای تجارتی عظیمی ساخته شدند که در طول سواحل شرقی آفریقا و جنوب آسیای اقیانوس هند تردد می کردند. بعدها این ناوگان تجاری به ناوگان جنگی بزرگی تبدیل شد که توانست جلو یورشهای دد منشانه غربیان با هدف استثمار ثروت شرق را بگیرد و با قدرت و قاطعیت در برابر نفوذ پرتغالی ها و سپس استعمار بریتانیا ایستادگی کند. این ناوگان آخرین پایگاهی بود که، در پی باز ایستادن ملتهای مجاور از مقاومت، در خطوط دفاع سقوط کرد. غرش گلوله های عمانیان در پیکار با انگلیس همچنان تا دهه پنجاه به گوش می رسید و زمانی که صدای آخرین گلوله عمانی علیه انگلیس خاموش شد، امت عرب بار دیگر از خواب بیدار شده و به مبارزه برخاسته بود و استعمار انگلیس گام های سنگین خود را از شرق بیرون می کشید. امید آن که بزودی تجاوزها و کارشکنی های این استعمارگر در تمامی سرزمین های اسلامی از بین برود.

منـابـع:
ابوالحسن اشعرى- مقالات الاسلامیین- تصحیح هلموت ریتر- ویسبادن- هلند- 1400ق.
محمد ناشى اکبر- مسائل الامامة- تحقیق فان اس- المعهد الآلمانى للدراسات الشرقیة- بیروت- چاپ دوم- 2003م.

نظر دهید »
  • 1
  • 2
خانه
 تماس
 ورود
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

رهپویان راه حق

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • تمحیدیه
  • تابلو اعلانات
  • فرقه شناسی
  • اهل بیت شناسی در منظر اهل تسنن
  • متفرقه
  • بانوی کرامت نگین درخشان شهر نور و آیینه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

دانشنامه مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

وضعیت رتبه در گوگل مذهبی

پیج رنک گوگل

وصیت نامه شهدا

وصیت شهدا

ساعت شمار

ساعت فلش مذهبی

تدبر در قرآن

آیه قرآن

دانشنامه سوره های قرآن

سوره قرآن

تاريخ شمسي،‌قمري و ميلادي

تاریخ روز

همراه با قرآن

آیه قرآن تصادفی

اوقات شرعی

اوقات شرعی

کارنامه عملیاتهای دفاع مقدس

جنگ دفاع مقدس

ایام هفته

ذکر روزهای هفته

فرهنگ شهدا

مهدویت امام زمان (عج)

آمار

  • امروز: 8
  • دیروز: 6
  • 7 روز قبل: 29
  • 1 ماه قبل: 50
  • کل بازدیدها: 2458
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان